کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفنشل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اشل
فرهنگ فارسی عمید
۱. رتبۀ کارمندان دولت؛ پایه.۲. مقیاس رتبهبندی و تعیین درجات.۳. مقیاس سنجش اندازههای طرح یا نقشه نسبت به نمونۀ واقعی.۴. خطکش یا وسیلهای دیگر که به کمک آن اندازههای واقعی تبدیل میشوند یا برعکس.
-
بشل
فرهنگ فارسی عمید
۱. = بشلیدن۲. (صفت) بهیکدیگرچسبیده.۳. (صفت) درهمآویخته.
-
تفشل
فرهنگ فارسی عمید
= تَفْش
-
دون اشل
فرهنگ فارسی عمید
دونپایه؛ کارمند دولت که رتبه ندارد.
-
شل
فرهنگ فارسی عمید
ران؛ ران انسان یا حیوان.
-
شل
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کسی که پا یا دستش معیوب و ازکارافتاده باشد: ◻︎ برو شیر درنده باش ای دغل / مینداز خود را چو روباه شل (سعدی۱: ۸۸).
-
شل
فرهنگ فارسی عمید
نیزۀ کوتاه؛ زوبین.
-
شل
فرهنگ فارسی عمید
۱. نرم؛ سست.۲. آبکی.۳. ویژگی شخص سست؛ ضعیف؛ تنبل.
-
فشل
فرهنگ فارسی عمید
۱. ترس.۲. کاهلی؛ سستی.
-
نشل
فرهنگ فارسی عمید
۱. = نشلیدن۲. = نشیمن۳. [قدیمی] آویختگی و پیوستگی چیزی به چیزی.۴. (اسم) قلاب ماهیگیری.
-
نهشل
فرهنگ فارسی عمید
شقاقل؛ زردک صحرایی.