کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاهر سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آسیمه سر
فرهنگ فارسی عمید
= سراسیمه: ◻︎ آسیمهسار و سرنگون، او از برون، من از درون / او غرق خوی، من غرق خون، او منتظر من محتضر (قاآنی: ۲۸۵).
-
ابصر
فرهنگ فارسی عمید
بصیرتر؛ بیناتر؛ بینندهتر؛ آگاهتر؛ داناتر.
-
اثر
فرهنگ فارسی عمید
۱. نشان؛ علامت.۲. جای پا؛ نشان قدم.۳. آنچه از کسی یا چیزی باقی و برجای بماند.۴. [قدیمی] حدیث و خبر.۵. (اسم مصدر) تٲثیر.۶. محصولی که از یک هنرمند باقی میماند.
-
اسر
فرهنگ فارسی عمید
۱. به اسیری گرفتن؛ اسیر کردن.۲. بردگی؛ اسیری.
-
افسر
فرهنگ فارسی عمید
۱. کلاه پادشاهی؛ تاج.۲. [مجاز] فرمانده.۳. [مجاز] فرماندهی.〈 افسر بهار: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ چون افسر بهار بُوَد بانگِ عندلیب / چون بند شهریار بُوَد صوتِ طیطَوی (منوچهری: ۱۳۴ حاشیه).〈 افسر سگزی: (موسیقی) [قدیمی]۱. نوعی س...
-
افسر
فرهنگ فارسی عمید
دارای درجۀ بالاتر از ستوان.
-
اقصر
فرهنگ فارسی عمید
کوتاهتر.
-
اکثر
فرهنگ فارسی عمید
بیشتر؛ زیادتر.
-
اواصر
فرهنگ فارسی عمید
آنچه باعث عاطفه و پیوستگی میان کسی با خویشان او شود.
-
ایسر
فرهنگ فارسی عمید
۱. چپ؛ طرف چپ؛ سمت دست چپ.۲. (صفت) آسانتر.
-
بادسر
فرهنگ فارسی عمید
= بادسار
-
باصر
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیننده؛ بینا.۲. ویژگی نگاه تیز.
-
بثر
فرهنگ فارسی عمید
۱. آبلهریزه که روی پوست بدن ایجاد میشود.۲. جوش.
-
بسر
فرهنگ فارسی عمید
۱. هرچیز تازه و نو.۲. خرمای نارس؛ خرمایی که تازه رنگش زرد شده و هنوز خوب نرسیده است.
-
بصر
فرهنگ فارسی عمید
۱. بینایی؛ حس بینایی.۲. چشم.