کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاق مینا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب آشنا
فرهنگ فارسی عمید
کسی که شناوری بداند؛ آشنا به آب؛ شناگر: ◻︎ کسی کاندر آب است و آبآشناست / از آب ار چو آتش نترسد رواست (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).
-
آشنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. شناسا؛ شناسنده.۲. شناخته.۳. آگاه؛ باخبر.۴. کسی که او را میشناسیم ولی با او رابطۀ چندانی نداریم.۵. آنکه در کاری مهارت اندکی دارد: با نجاری هم آشناست.۶. [قدیمی] یار؛ دوست.۷. [قدیمی] عاشق.
-
آشنا
فرهنگ فارسی عمید
= شنا: ◻︎ بر سر دریا چو از کاهی کمم در آشنا / با گهر در قعر دریا آشنایی چون کنم (سنائی: ۲۱۶)، ◻︎ هیچ دانی آشنا کردن بگو / گفت نی ای خوشجواب خوبرو (مولوی: ۱۵۰).
-
آنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. هماندم.۲. بهیکدم؛ در یکلحظه.
-
ابتنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. بنا کردن.۲. ساختن.
-
ابنا
فرهنگ فارسی عمید
= ابن〈ابنای بشر: آدمیزادگان.〈 ابنای جنس: [قدیمی] همجنسان.〈 ابنای روزگار (عصر، زمان، دهر): [قدیمی، مجاز] مردم همعصر؛ مردم روزگار.
-
اثنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. هنگام؛ زمان؛ حین.۲. [قدیمی] میانهها؛ وسطها.
-
اثنا
فرهنگ فارسی عمید
ثنا گفتن؛ ستودن.
-
اجتنا
فرهنگ فارسی عمید
چیدن.
-
احنا
فرهنگ فارسی عمید
اطراف و جوانب.〈 احنای سینه: [قدیمی، مجاز] باطن؛ ضمیر.
-
احیانا
فرهنگ فارسی عمید
۱. گهگاه.۲. اتفاقاً.۳. احتمالاً.
-
ادنا
فرهنگ فارسی عمید
= ادنی
-
ادنا
فرهنگ فارسی عمید
نزدیک شدن.
-
استثنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. جدا کردن کسی از حکم عمومی: استثنای بازنشستگان از حق بیمه مورد مخالفت قرار گرفت.۲. (ادبی) در دستور زبان، خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی؛ بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با گفتن کلماتی مانندِ الا، جز، و مگر.۳. (صفت) آنچه بیرون از حکم کلی قرار گر...
-
استغنا
فرهنگ فارسی عمید
۱. توانگری؛ بینیازی.۲. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.۳. مناعتطبع؛ وارستگی.۴. (تصوف) بینیازی خداوند.۵. اظهار بیتمایلی معشوق به عاشق برای برانگیختن اشتیاق وی.