کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضردخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آدخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. خوب؛ نیکو؛ نغز.۲. خجسته؛ میمون: ◻︎ گر به شارستان علم اندر بگیری خانهای / روز خویش امروز و فردا آدخ و میمون کنی (ناصرخسرو۱: ۴۴۸ حاشیه).
-
پرندخ
فرهنگ فارسی عمید
= پرنداخ
-
دخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. سره؛ خالص؛ خوب و نیکو.۲. (اسم) گروه؛ فوج؛ دسته.
-
دخ
فرهنگ فارسی عمید
= دختر
-
دخ
فرهنگ فارسی عمید
= دوخ
-
شادخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. کودک.۲. جوان.۳. ریزه و نازک و تروتازه.
-
هیدخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. اسب جوان تندوتیز.۲. اسبی که بهسختی رام شود.۳. اسب جنگی.