کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلب المعجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اجم
فرهنگ فارسی عمید
بیشهها.
-
اعاجم
فرهنگ فارسی عمید
غیر عربها.
-
انجم
فرهنگ فارسی عمید
= نجم
-
بجم
فرهنگ فارسی عمید
ثمر درخت گز؛ میوۀ گز؛ گزمازک.
-
براجم
فرهنگ فارسی عمید
= برجمه
-
بلجم
فرهنگ فارسی عمید
= بلغم
-
تخجم
فرهنگ فارسی عمید
۱. نامبارک؛ شوم.۲. حریص؛ آزمند: ◻︎ نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی: ۸۴۳).
-
تراجم
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمعِ تَرجُمان و تُرجُمان] = ترجمان۲. [جمعِ تَرجَمَة] = ترجمه
-
تهاجم
فرهنگ فارسی عمید
هجوم آوردن؛ یورش و حمله بردن.
-
جاجم
فرهنگ فارسی عمید
=جاجیم
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، سقوط میم و تای مفاعلتن که فاعلن بماند و آن را اجم خوانند.
-
جم
فرهنگ فارسی عمید
فراوان از هر چیز؛ کثیر.〈 جمِ غفیر: [قدیمی] گروه بسیاری از مردم.
-
جماجم
فرهنگ فارسی عمید
۱. =جُمجُمه۲. مهتران.۳. قبیلهها.
-
جمجم
فرهنگ فارسی عمید
=چمچم
-
حاجم
فرهنگ فارسی عمید
حجامتکننده؛ حجام؛ خونگیر.