کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهر داود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلود
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آلودن۲. آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اشکآلود، خوابآلود، خونآلود، زهرآلود.
-
آمود
فرهنگ فارسی عمید
۱. ساخته.۲. آراسته.۳. بهرشتهکشیدهشده: گوهرآمود.
-
اجود
فرهنگ فارسی عمید
۱. نیکوتر؛ خوبتر.۲. بخشندهتر؛ جوانمردتر.
-
اخم آلود
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی چهرۀ آلوده به اخم.
-
اسفرود
فرهنگ فارسی عمید
پرندهای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوتههای خاردار لانه میسازد و آن را برای گوشتش شکار میکنند؛ سنگخواره؛ سنگخوارک.
-
اسود
فرهنگ فارسی عمید
سیاه.
-
اسود
فرهنگ فارسی عمید
شیرها.
-
اشتود
فرهنگ فارسی عمید
۱. روز دوم از خمسۀ مسترقه.۲. بخش دوم از پنج بخش گاتها.
-
الکترود
فرهنگ فارسی عمید
رسانایی که نشر و جمعآوری الکترونها را به عهده دارد و در فرآیندهای الکترولیز، لولههای تخلیۀ گاز، و لامپهای الکترونی به کار میرود.
-
امبرود
فرهنگ فارسی عمید
= امرود
-
امرود
فرهنگ فارسی عمید
= گلابی
-
انبرود
فرهنگ فارسی عمید
= امرود
-
اندود
فرهنگ فارسی عمید
۱. مادهای مثل کاهگل، گچ، یا سیمان که روی بام یا دیوار مالیده شود.۲. (بن ماضیِ اندودن) = اندودن۳. اندوده؛ مالیدهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زراندود، سیماندود، گلاندود.
-
اهنود
فرهنگ فارسی عمید
۱. نخستین بخش از پنج بخش گاتها.۲. روز اول از خمسۀ مسترقه یا پنجۀ دزدیده.
-
بدرود
فرهنگ فارسی عمید
وداع؛ خداحافظی.〈 بدرود گفتن: (مصدر لازم)۱. بدرود کردن؛ وداع کردن.۲. (مصدر متعدی) ترک کردن؛ واگذاشتن.