کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آذرجشن
فرهنگ فارسی عمید
جشنی که ایرانیان قدیم در روز آذر (نهم) از ماه آذر باستانی به مناسبت توافق نام ماه و روز برپا میکردند و به زیارت آتشکده میرفتند؛ آذرگان.
-
آوشن
فرهنگ فارسی عمید
= آویشن
-
آویشن
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی علفی، خودرو، معطر با برگهای کوچک و ساقۀ کوتاه که مصرف خوراکی دارد: آویشن کوهی، آویشن شیرازی.
-
اشن
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی جامهای که وارو به تن کرده باشند: ◻︎ چون جامهٴ اشن به تن اندر کند کسی / خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش (رودکی: ۵۲۴).۲. نارس؛ نارسیده.۳. میوۀ نارس: ◻︎ خربزه پیش وی نهاد اشن / وز بر او بگشت حالی شاد (غضائری: شاعران بیدیوان: ۴۵۸).
-
اشن
فرهنگ فارسی عمید
درختی شبیه سپیدار، با پوستی تیرهرنگ که برای کارهای نجاری و ساختمانی مناسب نیست.
-
اویشن
فرهنگ فارسی عمید
= آویشن
-
برروشن
فرهنگ فارسی عمید
گرونده؛ مؤمن: ◻︎ شفیع باش برِ شه مرا بدین زلت / چو مصطفی برِ دادار بر روشنان را (دقیقی: ۹۵).
-
بشن
فرهنگ فارسی عمید
۱. قدوقامت: ◻︎ وه که برخی پای تا سر او / بشن و بالای چون صنوبر او (انوری: مجمعالفرس: بشن).۲. تن؛ بدن.۳. سینه.
-
بنشن
فرهنگ فارسی عمید
حبوبات از قبیل نخود، لوبیا، ماش، عدس، و امثال آنها.
-
بوشن
فرهنگ فارسی عمید
= بوش boveš
-
پاداشن
فرهنگ فارسی عمید
۱. مزد: ◻︎ شتاب گیرد و گرمی به وقت پاداشن / صبور گردد و آهسته وقت بادافراه (فرخی: ۳۵۶).۲. سزای عمل؛ سزا؛ جزا.
-
پریشن
فرهنگ فارسی عمید
= پریشان
-
پیشن
فرهنگ فارسی عمید
لیف خرما که از آن رسن یا چیز دیگر میبافند.
-
تاریک روشن
فرهنگ فارسی عمید
تاریکوروشن؛ اول سپیدهدم که هنوز هوا خوب روشن نشده؛ صبح کاذب؛ دم گرگ.
-
تشن
فرهنگ فارسی عمید
= چشمیزک