کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شريحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابهت
فرهنگ فارسی عمید
بزرگی، جلال، و شکوهی که باعث ترس و احترام در مخاطب میشود.
-
اراحت
فرهنگ فارسی عمید
راحت رساندن؛ آسایش دادن.
-
ازاحت
فرهنگ فارسی عمید
دور کردن؛ زایل کردن؛ از میان بردن.
-
استراحت
فرهنگ فارسی عمید
بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی.
-
باهت
فرهنگ فارسی عمید
سنگی سفید که در قدیم میپنداشتند هرگاه نظر کسی به آن بیفتد بیاختیار میخندد؛ حجرالضحک.
-
بحت
فرهنگ فارسی عمید
ساده؛ خالص؛ محض؛ صاف؛ بیدرد؛ بیغش.
-
بداهت
فرهنگ فارسی عمید
۱. ناگاه درآمدن؛ ناگاه آمدن چیزی.۲. بیتٲمل سخن گفتن.۳. آشکار و واضح بودن.
-
بلاهت
فرهنگ فارسی عمید
از حیث رٲی و عقل ضعیف شدن؛ نادان شدن؛ نادانی؛ کودنی؛ ضعف عقل.
-
بهت
فرهنگ فارسی عمید
۱. دهشتزده شدن.۲. خاموش و متحیر ماندن.۳. حیرت؛ دهشت.۴. شگفتی آمیخته به سکوت.۵. (روانشناسی) گیجی و کاهش هشیاری.
-
بی جهت
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیسبب؛ بیعلت؛ بدون دلیل.۲. (صفت) بیهوده.
-
تحت
فرهنگ فارسی عمید
زیر؛ پایین.
-
جراحت
فرهنگ فارسی عمید
۱. زخم.۲. [قدیمی، مجاز] ناراحتی.
-
جهت
فرهنگ فارسی عمید
۱. طرف؛ جانب؛ سوی.۲. [مجاز] سبب.
-
چهارجهت
فرهنگ فارسی عمید
چهار جهت اصلی که عبارت است از مشرق، مغرب، شمال، و جنوب؛ چهارسمت.〈 چهارجهت فرعی: چهار جهتی که بین چهار جهت اصلی قرار دارد و عبارت است از شمال شرقی، جنوب شرقی، شمال غربی، و جنوب غربی.
-
حط
فرهنگ فارسی عمید
۱. فرود آمدن.۲. فرود آوردن.۳. پایین آمدن بهای چیزی.