کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراب سفید پر الکل وتلخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اصلخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. بسیارکَر؛ مرد کَر که هیچ نشنود.۲. ویژگی شتر مبتلا به گَری.
-
الخ
فرهنگ فارسی عمید
تا آخر؛ تا پایان.
-
بلخ
فرهنگ فارسی عمید
ظرف شراب: ◻︎ بهای یاسمن و چکریم فرست امروز / که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار (سوزنی: مجمعالفرس: بلخ).
-
بلخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. تکبر.۲. بزرگمنشی.
-
پاملخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی که شبیه پای ملخ باشد.۲. نوعی ساعت.
-
پلخ
فرهنگ فارسی عمید
-
تلخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. دارای طعم تلخی.۲. [مجاز] آدم تند و بدخو.۳. [مجاز] ناخوشایند؛ سخت: دوران تلخ.۴. (اسم) [مجاز] شراب.
-
جولخ
فرهنگ فارسی عمید
=جولق
-
دولخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. گردوغبار.۲. توفان توٲم با گردوخاک.
-
سلخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. روز آخر ماه قمری که در شام آن هلال در آسمان دیده شود؛ آخر ماه قمری.۲. (اسم مصدر) کندن پوست گوسفند یا حیوان دیگر؛ پوست کندن.۳. (ادبی) یکی از انواع سرقات ادبی که شاعر لفظ و معنی را از دیگری گرفته و با برهم زدن ترکیب عبارت و الفاظ آن را به گونۀ دیگر...
-
سنلخ
فرهنگ فارسی عمید
نوعی جامه که آستین و دامن آن کوتاه بوده.
-
سیالخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. خارهای فلزی سهپهلو که در جنگها بر سر راه دشمن ریزند؛ خارخسک.۲. (زیستشناسی) = خارخسک
-
کولخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. آتشدان؛ منقل.۲. گلخن؛ گولخ.
-
گوشت تلخ
فرهنگ فارسی عمید
بدخو؛ بدخلق.
-
گولخ
فرهنگ فارسی عمید
= گلخن