کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شابابق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسبق
فرهنگ فارسی عمید
قبل از پیشین؛ سابقتر: رئیس سابق و رئیس اسبق شرکت.
-
بغ
فرهنگ فارسی عمید
۱. خدا؛ ایزد؛ آفریدگار.۲. بت.
-
بغ
فرهنگ فارسی عمید
حالت گرفتگی چهره بر اثر نارضایتی.〈 بغ کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. بغض کردن.۲. اخم کردن؛ رو ترش کردن.
-
بق
فرهنگ فارسی عمید
۱. پشه.۲. ساس.
-
تسابق
فرهنگ فارسی عمید
بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
تطابق
فرهنگ فارسی عمید
با هم برابر شدن؛ با یکدیگر مطابق بودن؛ متفق و همانند گشتن.
-
خربق
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی از خانوادۀ آلاله با برگهای دراز، ساقۀ کوتاه، گلهای پنجبرگ و سرخ کمرنگ، ریشۀ باریک و شبیه پیاز، و طعم تلخ.
-
دبق
فرهنگ فارسی عمید
۱. = سپستان۲. مادۀ چسبناکی که از میوۀ سپستان به دست میآید؛ مویزه؛ مویزک عسلی؛ مویزج عسلی؛ شیرینک؛ داروش؛ دارواش.
-
زنبق
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی پایا، با برگهای دراز شمشیری، ساقۀ کوتاه و گلهایی به رنگهای مختلف که مصرف دارویی دارد؛ سوسن؛ سوسن آزاد.
-
زیبق
فرهنگ فارسی عمید
= جیوه
-
سابق
فرهنگ فارسی عمید
١. زمان گذشته؛ پیشین؛ پیشینه.٢. (صفت) [قدیمی] سبقتگیرنده؛ پیشیگیرنده؛ پیشافتاده.
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.۲. (اسم) قرآن.〈 سبق و رمایه: [سبق (پیشی گرفتن و پیش افتادن) رمایه (تیر انداختن) است] (فقه) عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسبدوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد.
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیشی.۲. گرو؛ شرطبندی.۳. (اسم) (ورزش) در اسبدوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند.۴. (اسم) آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود؛ درس روزانه.〈 سبق بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. پیش افتادن در مسابقه؛ برنده شدن: ◻︎ به چشم خویش دیدم د...
-
سبق السبق
فرهنگ فارسی عمید
گذشتۀ دیرین.
-
سوابق
فرهنگ فارسی عمید
= سابقه