کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سگمنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آزادمنش
فرهنگ فارسی عمید
راد؛ جوانمرد؛ دارای خوی آزادگی؛ آزادهخو.
-
آفرینش
فرهنگ فارسی عمید
۱. عمل آفریدن؛ خلقت.۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید.۳. قضاوقدر؛ تقدیر.۴. چگونگی خلقت.
-
آکنش
فرهنگ فارسی عمید
۱. عمل آکندن.۲. آنچه درون چیزی را با آن پر کنند؛ آکنه: ◻︎ چون راست بُوَد خوب نماید سخن / در خوب جامه خوب شود آکنش (ناصرخسرو: ۴۴۱).
-
بدکنش
فرهنگ فارسی عمید
بدکار؛ بدکردار؛ بدعمل.
-
بدمنش
فرهنگ فارسی عمید
بدخو؛ بدسرشت.
-
برمنش
فرهنگ فارسی عمید
خودپسند؛ متکبر.
-
برنش
فرهنگ فارسی عمید
هریک از دو شاخهای که از انتهای نای منشعب شده و هوای دم را به دو ریه میرسانند؛ نایژه.
-
برینش
فرهنگ فارسی عمید
۱. بُرِش؛ بُرندگی.۲. [مجاز] جدایی.
-
بزرگ منش
فرهنگ فارسی عمید
۱. بزرگوار.۲. بلندهمت.
-
بی دانش
فرهنگ فارسی عمید
بیعلم؛ جاهل.
-
بینش
فرهنگ فارسی عمید
۱. بینایی؛ بینندگی.۲. بصیرت.۳. نگاه؛ نظر.
-
پاک منش
فرهنگ فارسی عمید
پاکسرشت؛ پاکنهاد.
-
پردانش
فرهنگ فارسی عمید
آنکه دانش بسیار دارد؛ دانشمند؛ علامه.
-
پرمنش
فرهنگ فارسی عمید
۱. متکبر؛ خودپسند؛ مغرور.۲. پرخرد.۳. پرمایه و ارجمند: ◻︎ بیاموخت فرهنگ و شد پرمنش / برآمد از انگاره و سرزنش (فردوسی: ۵/۴۹۵ حاشیه).
-
پروانش
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی از تیرۀ زیتونیان، با ساقۀ خزنده و گلهای سفید یا آبیِ پنجگلبرگی؛ گل تلفنی.