کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنکلایپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اکیپ
فرهنگ فارسی عمید
دسته؛ گروه.
-
پرنسیپ
فرهنگ فارسی عمید
اصول اخلاقی.
-
پولیپ
فرهنگ فارسی عمید
برآمدگی گوشتی در غشای مخاطی معده، رودۀ بزرگ، مثانه، رحم، یا بینی که ممکن است سبب تولید سرطان شود.
-
پیپ
فرهنگ فارسی عمید
چپق کوچک دستهکوتاه.
-
تله تایپ
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ماشین تحریر برای مخابرۀ پیامها از راه دور.
-
تیپ
فرهنگ فارسی عمید
واحدی نظامی، پایینتر از لشکر، و شامل چند هنگ.
-
تیپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستهای از مردم با خصوصیات مشترک.۲. شخصیتی که نمونۀ عالی و بارز از یک صنف یا یک دسته از مردم است.۳. نحوۀ لباس پوشیدن یک شخص: خوشتیپ.
-
جیپ
فرهنگ فارسی عمید
نوعی اتومبیل سبک و محکم که در جادههای ناهموار بهتر از اتومبیلهای دیگر حرکت میکند.
-
زیپ
فرهنگ فارسی عمید
نوعی بست برای دوختن به لباس به جای دکمه و جادکمه و آن دونوار یا دوباریکۀ پارچه است که در کنار هرکدام دندانههای فلزی بهاندازههای مختلف قرار دارد و با کشیدن گیرۀ متحرک دندانهها درهم میافتد و با پایین کشیدن گیره دندانهها از هم باز میشود.
-
سرتیپ
فرهنگ فارسی عمید
فرماندهِ تیپ؛ افسر ارشد در ارتش؛ بالاتر از سرهنگ.
-
کیپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. پر؛ انباشته.۲. درهمرفته و بههمچسبیده؛ تنگ هم؛ چفت هم.
-
گریپ
فرهنگ فارسی عمید
= آنفلوانزا
-
ناوتیپ
فرهنگ فارسی عمید
دستهای از کشتیهای جنگی نیروی دریایی شامل دو یا سه ناوگروه.