کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بدعنق
فرهنگ فارسی عمید
۱. بدخو.۲. متکبر.
-
تانق
فرهنگ فارسی عمید
۱. تتبع کردن.۲. در کار خود ریزهکاری کردن.۳. گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن.۴. از روی حکمت کاری کردن.
-
تعانق
فرهنگ فارسی عمید
دست در گردن هم انداختن؛ یکدیگر را در آغوش گرفتن.
-
دانق
فرهنگ فارسی عمید
یکششم دِرهم.
-
رونق
فرهنگ فارسی عمید
۱. حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد؛ رواج.۲. فعال و شکوفا بودن چیزی؛ جلوه داشتن: با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت.۳. آبادی؛ آبادانی.
-
عنق
فرهنگ فارسی عمید
گردن.
-
قنق
فرهنگ فارسی عمید
مهمان: ◻︎ صوفیای میگشت در دور افق / تا شبی در خانقاهی شد قنق (مولوی: ۲۰۰).
-
مجانق
فرهنگ فارسی عمید
= منجنیق
-
مختنق
فرهنگ فارسی عمید
۱. خفهشونده.۲. (پزشکی) آنکه دچار اختناق شده.
-
مخنق
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یابد، به شرطی که در ابتدای بیت نباشد.
-
معانق
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کسی که از روی محبت دست در گردن دیگری میاندازد.
-
نغنغ
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیمانۀ غله، معادل چهار خروار.۲. کیله؛ پیمانه.
-
نق
فرهنگ فارسی عمید
= 〈 نق زدن〈 نق زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] بهانهجویی کردن و غر زدن؛ غرغر کردن.〈 نقنق کردن: [عامیانه] = 〈 نق زدن