کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخ-خحف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تحف
فرهنگ فارسی عمید
= تحفه
-
تلهف
فرهنگ فارسی عمید
۱. دریغ خوردن؛ افسوس خوردن.۲. اندوه بردن.
-
جحف
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، آن است که در فاعلاتن خبن کنند تا فعلاتن بماند، بعد فعلا را ساقط کنند که تن باقی بماند و نقل به فع شود.
-
زحف
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ادبی) در عروض، تغییر در وزن شعر.۲. [قدیمی] پیش رفتن سپاه به سوی دشمن.
-
سلاحف
فرهنگ فارسی عمید
سنگپشتها.
-
صحف
فرهنگ فارسی عمید
= صحیفه
-
قحف
فرهنگ فارسی عمید
۱. استخوان بالای مغز سر که از جمجمه جدا است؛ کاسۀ سر؛ آهیانه.۲. کاسۀ چوبی.۳. کشکول چوبی.
-
کهف
فرهنگ فارسی عمید
۱. هجدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۰ آیه؛ اصحاب کهف.۲. [قدیمی، مجاز] پناهگاه.۳. [قدیمی] غار.
-
لهف
فرهنگ فارسی عمید
کلمهای که با آن اظهار حسرت کنند؛ افسوس؛ دریغ.
-
متحف
فرهنگ فارسی عمید
تحفهدهنده.
-
متلهف
فرهنگ فارسی عمید
کسی که دریغ و افسوس میخورد؛ اندوهگین.
-
مزاحف
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، شعری که در آن زحاف واقع شده.
-
مصاحف
فرهنگ فارسی عمید
= مصحَف
-
مصحف
فرهنگ فارسی عمید
۱. نامهها و اوراقی که آنها را در یک جلد جمع کردهباشند؛ کتاب.۲. قرآن مجید.
-
مصحف
فرهنگ فارسی عمید
= تصحیف