کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعالیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب شیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. راه آب که از بالا به نشیب آورده باشند؛ راهگذر آب که شیب بسیار داشته باشد.۲. آبی که با سرعت زیاد حرکت کند.
-
آسیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. هر عیب، نقص، یا جراحت که به سبب عاملی مانند ضربه ایجاد میشود؛ صدمه.۲. تماس؛ سایش.
-
آشیب
فرهنگ فارسی عمید
= آشیبیدن
-
آمیب
فرهنگ فارسی عمید
جاندار تکسلولی از ردۀ آغازیان که در آبهای شیرین و جاهای مرطوب زندگی میکند.
-
ادیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که علم ادب میداند.۲. سخنسنج؛ سخندان.۳. بافرهنگ.۴. [قدیمی] دبیر؛ معلم.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
عاقل؛ خردمند؛ دانا.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
۱. کج؛ خمیده.۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
-
اسالیب
فرهنگ فارسی عمید
= اسلوب
-
اطایب
فرهنگ فارسی عمید
= اطیب
-
اطیب
فرهنگ فارسی عمید
۱. پاکتر؛ پاکیزهتر.۲. خوشبوتر.۳. حلالتر.
-
اعاجیب
فرهنگ فارسی عمید
= اعجوبه
-
اکاذیب
فرهنگ فارسی عمید
دروغها.
-
انابیب
فرهنگ فارسی عمید
= اُنبوب
-
بیب
فرهنگ فارسی عمید
= بید۲
-
بی شکیب
فرهنگ فارسی عمید
ناشکیب؛ بیصبر؛ بیقرار.