کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذروف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اجوف
فرهنگ فارسی عمید
۱. میانتهی؛ توخالی.۲. (ادبی) در دستور زبان عربی، کلمهای سهحرفی که حرف میانی آن از حروف عله (واو، الف، یا) باشد، مانندِ قول، بیع، و قال.
-
الوف
فرهنگ فارسی عمید
خوگیر؛ بسیارالفتگیرنده.
-
الوف
فرهنگ فارسی عمید
= اَلْف
-
انوف
فرهنگ فارسی عمید
= انف
-
بلوف
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] ادعای دروغین کسی برای ترساندن یا تحت تٲثیر قرار دادن دیگران.۲. نوعی بازی ورق که بازندۀ آن کسی است که بیشترین برگه را داشته باشد.
-
بوف
فرهنگ فارسی عمید
= بوم٢: ◻︎ تو باز سدرهنشینی فلک نشیمن توست / چرا چو بوف کنی آشیان به ویرانه (ابنیمین: ۵۱۰ حاشیه).
-
تصوف
فرهنگ فارسی عمید
۱. طریقه و مسلکی که پیروان آن به احتراز از خواهشهای نفسانی و اعراض از ماسویاللّه دلالت میشوند. اهل تصوف برای رسیدن به حقیقت باید ریاضتهایی تحمل کنند و مراحلی به نام مراحل سلوک را بپیمایند و پیر یا مرشد آنان را در پیمودن این مراحل مدد میکند.۲. (ا...
-
تطوف
فرهنگ فارسی عمید
طواف کردن؛ گرد چیزی گردیدن.
-
تلاتوف
فرهنگ فارسی عمید
۱. پلید؛ چرکین؛ کثیف: ◻︎ زنی پلشت و تلاتوف و اهرمنکردار / نگر نگردی از گرد او که گرم آیی (شهید بلخی: شاعران بیدیوان: ۳۷).۲. (اسم) شوروغوغا.
-
توف
فرهنگ فارسی عمید
۱. فریادوغوغا.۲. سروصدا.۳. غلغله و ازدحام.
-
جامع الحروف
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع، بیت یا جملهای که تمام حروف هجا را در آن بیاورند، بهصورتیکه حرفی کم نباشد و مکرر هم نشود.
-
جوف
فرهنگ فارسی عمید
۱. اندرون چیزی؛ داخل چیزی.۲. [قدیمی] شکم.
-
حتوف
فرهنگ فارسی عمید
= حتف
-
حروف
فرهنگ فارسی عمید
= حَرف〈 حروف روادف: = روادف〈 حروف صفیر: حروف ز، س، ص.〈 حروف عالیات: (تصوف) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیبالغیوب مانند درخت در هسته: ◻︎ ما جمله حروف عالیاتیم مدام / پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام ـ هرچند کتاب عالمی بنوشتیم / پوشیده ز...
-
خرشوف
فرهنگ فارسی عمید
= آرتیشو