کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیر باثاوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. بانگ؛ صوت.۲. آهنگ.
-
احتوا
فرهنگ فارسی عمید
شامل بودن؛ در بر داشتن.
-
اروا
فرهنگ فارسی عمید
سیراب کردن.
-
اسبوع
فرهنگ فارسی عمید
هفته.
-
استوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. (جغرافیا) دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم میکند.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] راست بودن؛ بدون خمیدگی بودن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] مستقر شدن؛ قرار گرفتن؛ استقرار.
-
استهوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. سرگردان و سرگشته شدن.۲. سرگردان و سرگشته کردن.
-
اضوا
فرهنگ فارسی عمید
= ضوء
-
اغوا
فرهنگ فارسی عمید
گمراه ساختن؛ از راه بهدربردن؛ گول زدن.
-
اقوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ادبی) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظامالملک و غزّالی و فردوسی بُوَد.۲. [قدیمی] نیاز...
-
التوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیچ خوردن؛ پیچیده شدن؛ درهم پیچیدن؛ پیچیدگی.۲. تا خوردن؛ خمیدگی.
-
الوا
فرهنگ فارسی عمید
صبر زرد؛ صمغی بسیارتلخ.
-
اندروا
فرهنگ فارسی عمید
۱. سرنگون؛ آویخته؛ معلق: ◻︎ ای که از هر سر موی تو دلی اندرواست / یک سرِ موی تو را هر دو جهان نیمبهاست (کمالالدین اسماعیل: ۲۸۰).۲. سرگشته؛ سرگردان؛ حیران.
-
انزوا
فرهنگ فارسی عمید
گوشهگرفتن؛ گوشهگیر شدن؛ کنارهگیری کردن؛ گوشهنشینی.
-
انطوا
فرهنگ فارسی عمید
۱. درنوردیده شدن؛ پیچیده شدن.۲. طی شدن.
-
انگروا
فرهنگ فارسی عمید
جایی که گوسفندان در آن بخوابند؛ زاغه؛ آغل.