کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرالنمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اجمل
فرهنگ فارسی عمید
جمیلتر؛ زیباتر؛ نیکوتر؛ بهتر.
-
ارامل
فرهنگ فارسی عمید
زنان فقیر بیشوهر.
-
اشمل
فرهنگ فارسی عمید
شاملتر؛ فراگیرندهتر.
-
اکمل
فرهنگ فارسی عمید
کاملتر؛ تمامتر.
-
امل
فرهنگ فارسی عمید
امید؛ آرزو؛ آرمان.
-
امل
فرهنگ فارسی عمید
کسی که آشنا به آدابورسوم زمان نباشد و لباس و ظاهر یا افکارش مطابق زمانه نیست؛ کهنهپرست.
-
انامل
فرهنگ فارسی عمید
سرانگشتان.
-
باباشمل
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی مرد حق و حسابدان.۲. جوانمرد؛ لوطی.
-
بدعمل
فرهنگ فارسی عمید
بدکار؛ بدکردار.
-
بسمل
فرهنگ فارسی عمید
حیوانی که سر او را بریده باشند. Δ چون هنگام بریدن سر حیوان حلالگوشت «بسماللّهالرحمنالرحیم» میگویند: ◻︎ ز عفت چو مرغِ بسمل شب و روز میتپیدم / چو به لب رسید جانم پس از این دگر تو دانی (عطار۵: ۶۶۳).〈 بسمل کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] ذبح ...
-
تامل
فرهنگ فارسی عمید
۱. اندیشه کردن؛ فکر کردن.۲. درنگ کردن.۳. دقت کردن در امری.۴. دوراندیشی.
-
تجمل
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه برای افزودن بر شکوه یا زیبایی به کار میرود.۲. خودآرایی.
-
تحامل
فرهنگ فارسی عمید
۱. با مشقت و سختی امری را بر عهده گرفتن.۲. کینه در دل گرفتن.۳. بیش از طاقت کسی کاری بر او تحمیل کردن.
-
تحمل
فرهنگ فارسی عمید
۱. بردباری کردن؛ بردباری داشتن؛ طاقت آوردن.۲. شکیبایی؛ بردباری.
-
تعمل
فرهنگ فارسی عمید
۱. به کار پرداختن.۲. به تکلف به کاری پرداختن و سختی کشیدن.