کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانشق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اشق
فرهنگ فارسی عمید
صمغی زردرنگ و تلخمزه که در طب قدیم برای دفع سنگ کلیه و درد مفاصل به کار میرفته.
-
باشق
فرهنگ فارسی عمید
[قدیمی] = باشه
-
تعاشق
فرهنگ فارسی عمید
به یکدیگر عشق ورزیدن.
-
تعشق
فرهنگ فارسی عمید
۱. عاشق شدن؛ عشق ورزیدن.۲. اظهار عشق کردن.
-
رشق
فرهنگ فارسی عمید
۱. تیرانداختن؛ با تیر زدن.۲. تندوتیز به کسی نگریستن.۳. با زبان طعنه زدن.
-
رشق
فرهنگ فارسی عمید
صوت قلم؛ بانگ قلم هنگام نوشتن.
-
سرمشق
فرهنگ فارسی عمید
۱. خطی که آموزگار و معلم خط بنویسد تا شاگرد از روی آن مشق کند.۲. (صفت) نمونه؛ الگو.
-
شغ
فرهنگ فارسی عمید
۱. شاخ حیوان.۲. [مجاز] شاخ جانور.۳. ظرف شرابی که از شاخ گاو ساخته شده باشد: ◻︎ به بازی و خنده گرفت و نشست / شغ گاو و دنبال گرگی به دست (فردوسی: لغتنامه: شغ).
-
شق
فرهنگ فارسی عمید
۱. پاره کردن؛ شکافتن؛ دریدن.۲. متفرق ساختن.۳. (اسم) [جمع: شُقُوق] چاک؛ شکاف.۴. (صفت) جای شکافته و دریده.۵. (اسم) نصف از هر چیز.۶. (اسم) صبحدم.
-
شق
فرهنگ فارسی عمید
۱. نیمۀ بدن؛ یک طرف بدن.۲. نیمۀ برابر و مساوی از چیزی؛ نیمۀ چیزی.۳. ناحیه.۴. کرانه؛ سو.
-
عاشق
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که دیگری را به حد افراط دوست دارد و یا دلبستگی به چیزی دارد؛ کسی که عشق میورزد؛ دلداده؛ دلبسته؛ دلباخته؛ شیفته.۲. (تصوف) سالک یا عارفی که به خدا عشق میورزد.
-
عشق
فرهنگ فارسی عمید
۱. دوست داشتن به حد افراط.۲. شیفتگی؛ دلدادگی؛ دلبستگی و دوستی مفرط.۳. (اسم) [عامیانه] معشوق.〈 عشق ورزیدن: (مصدر لازم) عشق داشتن؛ عشقبازی کردن.
-
قاشق
فرهنگ فارسی عمید
ابزاری چوبی، فلزی، یا پلاستیکی با دستۀ بلند و سطح مقعر دایرهای یا بیضیشکل که برای خوردن، همزدن و برداشتن خوردنیها به کار میرود؛ چمچه.
-
کله شق
فرهنگ فارسی عمید
سرسخت؛ خودرٲی؛ لجوج.
-
گردن شق
فرهنگ فارسی عمید
۱. شخص متکبر و مغرور.۲. سرکش.