کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش قلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اثلم
فرهنگ فارسی عمید
۱. (ادبی) = ثَلم۲. [قدیمی] رخنهدار؛ رخنهیافته.۳. [قدیمی] شمشیر یا نیزهای که در آن رخنه ایجاد شده باشد.
-
اسلم
فرهنگ فارسی عمید
سالمتر؛ بیگزندتر.
-
اشتلم
فرهنگ فارسی عمید
۱. زور؛ ستم.۲. پرخاش و هیاهو؛ دادوفریاد؛ تندی: ◻︎ کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳: ۳۸۰).۳. لاف زدن؛ رجزخوانی.
-
اصلم
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفعولاتُ یا فاعلاتن به فعلن تغییر یابد.
-
اظلم
فرهنگ فارسی عمید
ظالمتر؛ ستمکنندهتر.
-
اعلم
فرهنگ فارسی عمید
داناتر؛ دانشمندتر.
-
اللـه اعلم
فرهنگ فارسی عمید
در مقام شک و تردید در درست یا نادرستی گفته و مطلبی گفته میشود.〈 اللـهاعلم بالصواب: خدا داناتر است به حق و راستی.
-
الم
فرهنگ فارسی عمید
درد؛ رنج.
-
الم
فرهنگ فارسی عمید
= ارزن
-
اولوالعلم
فرهنگ فارسی عمید
خداوندان علم؛ دانشمندان.
-
بلم
فرهنگ فارسی عمید
زورق کوچک؛ قایق کوچک.
-
پلم
فرهنگ فارسی عمید
۱. خاک: ◻︎ کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشتبهرام: مجمعالفرس: پلم).۲. گَرد.۳. کاجیره.
-
پلم
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی که بیشتر در نواحی شمالی ایران میروید. بلندیش تا یک متر میرسد. برگهایش بزرگ و مرکب از ۷ تا ۱۱ برگچه. گلهایش سفید یا گلیرنگ. میوهاش سیاهرنگ. میوه و پوست و ریشۀ آن خاصیت مسهل دارد. از میوۀ آن مادۀ ملونی به رنگ بنفش استخراج میشود؛ پلخوم؛ پ...
-
تالم
فرهنگ فارسی عمید
۱. دردمند شدن؛ آزرده شدن.۲. دردناک شدن.۳. دردمندی.
-
تحلم
فرهنگ فارسی عمید
۱. حلم ورزیدن.۲. به تکلف بردباری کردن.