کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنثیسپهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابدالدهر
فرهنگ فارسی عمید
بهطور همیشگی؛ تا ابد.
-
احداث الدهر
فرهنگ فارسی عمید
مصائب روزگار؛ سختیهای زمانه.
-
ازهر
فرهنگ فارسی عمید
۱. روشن؛ درخشان.۲. درخشانتر.
-
اشهر
فرهنگ فارسی عمید
۱. مشهورتر؛ معروفتر؛ نامدارتر.۲. آشکارتر.
-
اشهر
فرهنگ فارسی عمید
= شهر۲〈 اشهر حج: ماههای شوال و ذیالقعده و نه روز یا ده روز از اول ذیالحجه که در آنها میتوان حج بهجا آورد.〈 اشهِر حرام (حُرُم): ماههای حرامی که اسلام جنگ در طول آنها را حرام شمرده است.
-
اطهر
فرهنگ فارسی عمید
پاکتر؛ پاکیزهتر.
-
اظهر
فرهنگ فارسی عمید
ظاهرتر؛ آشکارتر.
-
امیرالبحر
فرهنگ فارسی عمید
= دریاسالار
-
بادزهر
فرهنگ فارسی عمید
= پادزهر
-
باطل السحر
فرهنگ فارسی عمید
عزائم، افسون، و هر دعا یا چیزی که با آن سحر را باطل کنند.
-
باهر
فرهنگ فارسی عمید
۱. روشن؛ درخشان.۲. ظاهر؛ آشکار.۳. فائق.
-
بحر
فرهنگ فارسی عمید
۱. دریا.۲. (ادبی) وزن شعر؛ مقیاس اوزان عروضی. Δ تعداد بحور شعر نوزده است: طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، هزج، رجز، رمل، منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث، سریع، جدید، قریب، خفیف، مشاکل، تقارب (متقارب)، و تدارک (متدارک). غیر از این بحور یازده بحر دیگر هم...
-
بدگوهر
فرهنگ فارسی عمید
بداصل؛ بدذات؛ بدنژاد.
-
بدمهر
فرهنگ فارسی عمید
۱. نامهربان.۲. بداندیش؛ بدخواه.
-
بهر
فرهنگ فارسی عمید
۱. قسمت؛ بخش.۲. نصیب.