کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشکه پلاو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آن کاو
فرهنگ فارسی عمید
آنکس که او.
-
آو
فرهنگ فارسی عمید
= آب۱
-
اتوکلاو
فرهنگ فارسی عمید
دستگاهی شبیه دیگ فلزی با دیوارۀ ضخیم و سرپوش بیمنفذ برای ضدعفونی کردن لوازم جراحی و زخمبندی بهوسیلۀ فشار بخار.
-
اسلاو
فرهنگ فارسی عمید
۱. شاخهای از اقوام هندواروپایی، شامل روسها، لهستانیها، چکها، کرواتها، و اسلوونها.۲. زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی، از شاخۀ بالتو ـ اسلاوی، شامل زبانهای روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
-
اشتاو
فرهنگ فارسی عمید
= اشتاب
-
اشترگاو
فرهنگ فارسی عمید
= زرافه
-
الاو
فرهنگ فارسی عمید
شعلۀ آتش؛ زبانۀ آتش.
-
او
فرهنگ فارسی عمید
وی؛ ضمیر منفصل سومشخص مفرد غایب؛ اشاره به شخص غایب.
-
بخاو
فرهنگ فارسی عمید
= بخو
-
برزگاو
فرهنگ فارسی عمید
= ورزا
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
بساو
فرهنگ فارسی عمید
= بساویدن
-
پاراو
فرهنگ فارسی عمید
زن پیر؛ پیرزال؛ گندهپیر؛ کمپیر.
-
پاراو
فرهنگ فارسی عمید
= پاریاب
-
پلاو
فرهنگ فارسی عمید
= پلو