کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خجورسغد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انقد
فرهنگ فارسی عمید
۱. خارپشت.۲. سنگپشت.۳. (صفت) نقدتر.
-
بلغد
فرهنگ فارسی عمید
= بلغنده
-
بلندقد
فرهنگ فارسی عمید
بلندقامت؛ بلندبالا.
-
تحقد
فرهنگ فارسی عمید
دشمنی و کینۀ کسی را به دل گرفتن.
-
تعاقد
فرهنگ فارسی عمید
۱. با همدیگر پیمان بستن.۲. به هم گره زدن.
-
تفقد
فرهنگ فارسی عمید
۱. جستجو کردن؛ جویا شدن.۲. گمشده را بازجستن.۳. دلجویی کردن.
-
توقد
فرهنگ فارسی عمید
۱. افروخته شدن آتش؛ شعلهور شدن آتش.۲. درخشان شدن.۳. آتش افروختن.
-
جغد
فرهنگ فارسی عمید
پرندهای وحشی و حرامگوشت با چهرۀ پهن، چشمهای درشت، پاهای بزرگ، و منقار خمیده که در برخی از انواع آن، در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد. بیشتر در ویرانهها و غارها بهسر میبرد و شبها از لانۀ خود خارج میشود و موشهای صحرایی و پرندگان کو...
-
چارقد
فرهنگ فارسی عمید
پارچۀ نازک چهارگوشه که زنان برسر میکنند.
-
حقد
فرهنگ فارسی عمید
خشم و دشمنی نسبت به کسی؛ کینه.
-
درازقد
فرهنگ فارسی عمید
بلندقامت؛ بلندبالا؛ درازبالا.
-
رغد
فرهنگ فارسی عمید
۱. فراخی و خوشی زندگانی.۲. (اسم) غذای مطبوع.
-
زاغد
فرهنگ فارسی عمید
= زاغه
-
سروقد
فرهنگ فارسی عمید
خوشقدوقامت؛ بلندبالا؛ سروقامت.
-
شمشادقد
فرهنگ فارسی عمید
شمشادبالا؛ راستقد؛ بلندبالا؛ آنکه قامتی مانند شمشاد راست و بلند دارد.