کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسین کاتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عفونی ناشی از باکتری «اسپ...
-
تخاطب
فرهنگ فارسی عمید
به هم خطاب کردن؛ با هم سخن رودررو گفتن.
-
ترتب
فرهنگ فارسی عمید
۱. راستودرست شدن.۲. در جای خود واقع شدن.۳. پشت سر هم واقع شدن.
-
ترطب
فرهنگ فارسی عمید
مرطوب شدن؛ نمدار شدن.
-
حطب
فرهنگ فارسی عمید
۱. هیزم.۲. آتشگیره.
-
خاطب
فرهنگ فارسی عمید
۱. = خطیب۲. = خواستگار۳. = عاقد
-
خطب
فرهنگ فارسی عمید
کار بزرگ؛ امر عظیم.
-
خطب
فرهنگ فارسی عمید
= خُطبه
-
دارالکتب
فرهنگ فارسی عمید
کتابخانه.
-
راتب
فرهنگ فارسی عمید
وظیفه؛ مستمری؛ جیره.
-
رتب
فرهنگ فارسی عمید
= رتبه
-
رطب
فرهنگ فارسی عمید
تر؛ آبدار.〈 رطبویابس: [مجاز]۱. همه چیز.۲. سخنان درستونادرست.
-
رطب
فرهنگ فارسی عمید
خرمای تازه؛ خرمای نورس.
-
رواتب
فرهنگ فارسی عمید
= راتب
-
طب
فرهنگ فارسی عمید
علمی که دربارۀ انواع بیماریها و طریق معالجۀ آنها بحث میکند؛ پزشکی.〈 طب روحانی: (پزشکی) [قدیمی] علم به حالات قلب و علاج آفات آن و چگونگی حفظ اعتدال جسمانی و روحانی.〈 طب سوزنی: (پزشکی) از روشهای طب سنتی که از سالیان دراز در چین متداول بو...