کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حساب مانده ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب بها
فرهنگ فارسی عمید
پولی که در بهای آب میدهند؛ حقالشرب.آبپاش۱. ظرفی فلزی و دستهدار که سر لولۀ آن سوراخهای ریز دارد و برای آب پاشیدن روی گلها یا زمین به کار میرود.۲. کسی که شغل او آبپاشی بر روی گلها وگیاهان است.
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی عمید
پولی که مستٲجر بابت کرایۀ جایی به مالک یا موجر میدهد؛ مالُالاجاره.
-
اژدرها
فرهنگ فارسی عمید
مار بسیاربزرگ: ◻︎ چه کس بیاجل نخواهد مُرد / تو مرو در دهان اژدرها (سعدی: ۱۲۲). Δ اژدرها مفرد است.
-
اژدها
فرهنگ فارسی عمید
۱. در افسانهها، ماری با بالهای بزرگ و چنگالهای قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون میآمد.۲. مار بسیاربزرگ.۳. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها؛ تِنّین.۴. [قدیمی، مجاز] اسب قوی و درشتاندام.۵. [قدیمی، مجاز] شمشیر دراز و ستبر: ◻︎ به...
-
اشتها
فرهنگ فارسی عمید
۱. میل به غذا داشتن؛ آرزوی طعام.۲. [قدیمی] خواستن چیزی؛ آرزو داشتن؛ آرزوی چیزی کردن.
-
اصحا
فرهنگ فارسی عمید
= صحیح
-
الها
فرهنگ فارسی عمید
۱. مشغول کردن؛ سرگرم ساختن.۲. غافل کردن.
-
امحا
فرهنگ فارسی عمید
محو کردن؛ ناپدید کردن؛ پاک کردن و از میان بردن چیزی.
-
انتها
فرهنگ فارسی عمید
۱. پایان؛ نهایت.۲. (اسم مصدر) به پایان رساندن چیزی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بازایستادن از کاری.
-
انحا
فرهنگ فارسی عمید
= نحو
-
انها
فرهنگ فارسی عمید
رسانیدن پیغام؛ رسانیدن خبر؛ اطلاع دادن.
-
ایحا
فرهنگ فارسی عمید
۱. وحی فرستادن؛ الهام کردن.۲. اشاره کردن.۳. مطلبی را در ذهن یا در دل کسی افکندن.
-
بلها
فرهنگ فارسی عمید
= ابله
-
بها
فرهنگ فارسی عمید
قیمت؛ ارزش؛ نرخ.
-
بها
فرهنگ فارسی عمید
۱. روشنی؛ درخشندگی.۲. رونق.۳. زیبایی؛ نیکویی.