کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیغ جیغو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برغو
فرهنگ فارسی عمید
= بوق: ◻︎ آه سحر از نایژۀ صبح برآمد / بیجان به هوا چون نفس از لولهٴ برغو (آذری: مجمعالفرس: برغو).
-
پیغو
فرهنگ فارسی عمید
پرندهای شکاری از تیرۀ باز با بالهای سفید، نوک سیاه و چشمهای قهوهای مایل به قرمز.
-
ترغو
فرهنگ فارسی عمید
نوعی حریر سرخرنگ.
-
چاقو
فرهنگ فارسی عمید
وسیلهای کوچک برای بریدن و تراشیدن که دارای دسته و تیغۀ تیز است و گاهی تیغۀ آن تا میشود و لبهاش در دسته فرومیرود.〈 چاقو انداختن: = 〈 چاقو زدن〈 چاقو خوردن: (مصدر لازم) مورد اصابت چاقو قرار گرفتن.〈 چاقو زدن: (مصدر لازم، مصدر متعد...
-
چغو
فرهنگ فارسی عمید
۱. = چغک۲. جغد: ◻︎ اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشهای سوی بطّان مپر (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۱).
-
دوغو
فرهنگ فارسی عمید
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند.
-
ریغو
فرهنگ فارسی عمید
= ریخن
-
سرغو
فرهنگ فارسی عمید
در دورۀ آققویونلو، نوعی عوارض که از رعایا دریافت میشد.
-
صغو
فرهنگ فارسی عمید
میل؛ رغبت.
-
غو
فرهنگ فارسی عمید
بانگ و آواز بلند؛ فریاد؛ خروش؛ غریو: ◻︎ غو دیدهبان باید از دیدگاه / کانوشه سر تاج گشتاسپشاه (فردوسی: ۵/۲۷۴)، ◻︎ برآمد ده و افکن و گیر و رو / غریویدن کوس پیکار و غو (اسدی: ۹۴).
-
غو
فرهنگ فارسی عمید
= قو
-
قو
فرهنگ فارسی عمید
پرندهای آبزی با گردن دراز، پاهای پردهدار، پرهای نرم و لطیف و به رنگ سفید یا سیاه، و گوشت چرب، چغل، و نامطبوع.
-
قوقو
فرهنگ فارسی عمید
= قوقه۲: ◻︎ از حشمت سلطانی او تاج فریدون / چاووش ورا قبهٴ قوقوی کلاه است (سوزنی: ۱۳۱).
-
قوقو
فرهنگ فارسی عمید
بانگ خروس؛ قوقولیقوقو.
-
لغو
فرهنگ فارسی عمید
۱. باطل کردن.۲. (صفت) باطل؛ بیفایده.۳. (اسم) سخن بیهوده.