کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جداچاپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پاپ
فرهنگ فارسی عمید
در آیین مسیحیت، رئیس روحانی پیروان مذهب کاتولیک.
-
پیکاپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. آلتی در گرامافون که ارتعاشات سوزن و صفحه را به صوت تبدیل میکند.۲. نوعی وانت کوچک.
-
تاپ
فرهنگ فارسی عمید
صدایی که از برخورد چیزی سنگین به جایی برمیخیزد.〈 تاپتاپ: [عامیانه] صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میانتهی برخیزد.
-
تیرپرتاپ
فرهنگ فارسی عمید
واحد اندازهگیری طول، تقریباً برابر با مسافتی که تیر رهاشده از کمان میپیمود.
-
چاپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد.۲. نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه.۳. تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی.۴. (اسم) تمامی نسخههای یک کتاب که در یک زمان منتشر میشود: چاپ دوم کتاب.
-
ساتراپ
فرهنگ فارسی عمید
والی؛ حاکم؛ استاندار.
-
سوپاپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. دریچهای که قطع و وصل شدن جریان مادۀ سیالی را در مجرایی کنترل میکند.۲. دریچۀ بالای سوراخ سیلندر که گاز از آن خارج میشود.
-
شپاشاپ
فرهنگ فارسی عمید
صدای برخورد پیاپی چیزی به چیز دیگر، مخصوصاً برخورد تیر با جایی: ◻︎ برآمد ز ناورد برنا و پیر / شپاشاپ پیکان فشافاش تیر (هاتفی: مجمعالفرس: شپاشاپ).
-
شپشاپ
فرهنگ فارسی عمید
= شپاشاپ: ◻︎ زچکچاک گرز و ز شپشاپ تیر / برآورد از جان دشمن نفیر (فردوسی: مجمعالفرس: شپاشاپ).
-
کاپ
فرهنگ فارسی عمید
جامی از طلا یا نقره که در مسابقههای ورزشی به برنده یا برندگان داده میشود.
-
نکاپ
فرهنگ فارسی عمید
= بهله