کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره فش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخفش
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کسی که چشمش ضعیف و کمسو باشد یا در روز و در روشنایی بهخوبی نمیبیند.
-
اژدهافش
فرهنگ فارسی عمید
مانند اژدها؛ آنچه به شکل و هیئت اژدها باشد؛ اژدهاصورت: ◻︎ همانگه یکی اژدهافش درفش / پدید آمد و گشت گیتی بنفش (فردوسی: ۸/۴۵).
-
بنفش
فرهنگ فارسی عمید
کبودرنگ؛ رنگ کبود؛ ترکیبی از رنگ آبی و سرخ.
-
پری فش
فرهنگ فارسی عمید
= پریوش
-
تفش
فرهنگ فارسی عمید
طعنه؛ سرزنش.
-
تفش
فرهنگ فارسی عمید
تپش؛ تف؛ گرمی؛ حرارت.
-
جادوفش
فرهنگ فارسی عمید
۱. مانند جادو؛ جادونما.۲. سِحرآمیز.
-
درفش
فرهنگ فارسی عمید
سیخ آهنی نوکتیز با دستۀ چوبی که در کفشدوزی برای سوراخ کردن چرم و گذراندن سوزن به کار میرود.
-
درفش
فرهنگ فارسی عمید
=پرچم〈 درفش کاویان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی. Δ دراصل، نام درفشی است که آهنگری کاوهنام با بر سر نیزه کردن پیشدامن چرمی خود ساخت و مردم را بر ضحاک شورانید و فریدون را به پادشاهی برگزید. بعدها پیشدامن چرمی کاوه درفش پادشاهان ...
-
درفش
فرهنگ فارسی عمید
۱. =درخشیدن۲. (اسم مصدر) تابش.
-
دیوفش
فرهنگ فارسی عمید
= دیووش
-
شاه فش
فرهنگ فارسی عمید
شاهوش؛ شاهمانند.
-
شفش
فرهنگ فارسی عمید
۱. نی یا چوب باریکی که حلاج با آن پنبه را میزند.۲. شاخ درخت.
-
شیرفش
فرهنگ فارسی عمید
شیرمانند؛ مانند شیر؛ شجاع و دلیر مانند شیر.
-
صبح فش
فرهنگ فارسی عمید
مانند صبح؛ همانند صبح.