کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تژم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بژم
فرهنگ فارسی عمید
= بشْم
-
پژم
فرهنگ فارسی عمید
= پژ۱
-
دژم
فرهنگ فارسی عمید
۱. افسرده؛ رنجور؛ دلتنگ؛ اندوهگین.۲.خشمگین.۳. آشفته.۴. [مجاز] ویژگی چشمی که خمار است؛ چشم مست: ◻︎ دو نرگس دژمّ و دو ابرو بهخم / ستون دو ابرو چو سیمینقلم (فردوسی: ۱/۱۹۲).
-
غژم
فرهنگ فارسی عمید
دانۀ انگوری که از خوشه جدا شده باشد: ◻︎ آن خوشه بین چنانکه یکی خیک پرنبید / سربسته و نبرده بدو دست هیچکس ـ بر گونهٴ سیاهی چشم است غژم او / هم بر مثال مردمک چشم از او تکس (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۰۷).
-
غژم
فرهنگ فارسی عمید
۱. خشم؛ غضب؛ قهر.۲. حمله.
-
لژم
فرهنگ فارسی عمید
= لجن
-
نژم
فرهنگ فارسی عمید
= نزم