کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخرب
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفاعیلن به مفعولُ تغییر یافته است.
-
ارب
فرهنگ فارسی عمید
حاجت؛ مقصود؛ آراب.
-
اسرب
فرهنگ فارسی عمید
= سُرب
-
اغرب
فرهنگ فارسی عمید
غریبتر؛ باغرابتتر.
-
اقارب
فرهنگ فارسی عمید
١. = اقرب۲. خویشان؛ بستگان؛ نزدیکان.
-
اقرب
فرهنگ فارسی عمید
نزدیکتر.
-
بوالهرب
فرهنگ فارسی عمید
خداوند گریز؛ گریزنده.
-
پهلوچرب
فرهنگ فارسی عمید
چربپهلو؛ پهلودار.
-
تجارب
فرهنگ فارسی عمید
= تجربه
-
تحارب
فرهنگ فارسی عمید
با هم جنگ کردن.
-
تدرب
فرهنگ فارسی عمید
خو گرفتن؛ عادت کردن.
-
ترب
فرهنگ فارسی عمید
۱. مکر؛ حیله؛ تزویر.۲. زبانآوری؛ چربزبانی: ◻︎ اندر آمد مرد با زن چربچرب / گندهپیر از خانه بیرون شد به ترب (رودکی: ۵۳۴).۳. (اسم مصدر) گزافگویی.۴. حرکت از روی ناز یا قهر.
-
ترب
فرهنگ فارسی عمید
همسال؛ همزاد.
-
ترب
فرهنگ فارسی عمید
خاک.
-
ترب
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی یکساله، با برگهای درشت. گلهای آن شبیه شببو و بهرنگ بنفش یا سفید، ریشۀ آن شبیه چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تندوتیز، با ویتامینهای A، B، و C و فسفر، و از سبزیهای خوردنی است. اشتهاآور و محرک عمل رودهها میباشد.