کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اخگل
فرهنگ فارسی عمید
خارهای نازک خوشۀ جو یا گندم؛ داس؛ داسه.
-
ازگل
فرهنگ فارسی عمید
بیتربیت، احمق، و خشن.
-
انگل
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) جانداری که تمام یا قسمتی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از جسم او غذا دریافت کند؛ پارازیت.۲. (صفت) [مجاز] کسی که سربار سایرین شود و به هزینۀ دیگران روز بگذراند؛ طفیلی.
-
انگل
فرهنگ فارسی عمید
انگشت دست.
-
انگل
فرهنگ فارسی عمید
= انگله
-
بدگل
فرهنگ فارسی عمید
زشت؛ زشترو.
-
پادرگل
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که پایش در گل فرورفته.۲. [مجاز] شخص گرفتار؛ درمانده.۳. شرمسار و خجل.
-
پرگل
فرهنگ فارسی عمید
۱. جایی که گِل بسیار در آن باشد.۲. آنچه آلوده به گِل شده باشد.
-
پرگل
فرهنگ فارسی عمید
گیاه یا درخت که گُل بسیار داشته باشد: باغ پُرگُل، درخت پُرگُل.
-
تگل
فرهنگ فارسی عمید
تکۀ پارچه که بر پارگی جامه بدوزند؛ پینه: ◻︎ چو ریسمان شدهام زآنکه سوزن هجرت / همیزند به قبای دلم هزار تگل (مولوی: رشیدی: تگل).
-
جنگل
فرهنگ فارسی عمید
۱. زمین پهناور که از درختان انبوه و بیشمار پوشیده شده و دارای نهرها و جویبارها باشد.۲. [عامیانه، مجاز] آنچه در انبوهی یا بینظمی همانند جنگل است.
-
چنگل
فرهنگ فارسی عمید
پنجۀ درندگان و پرندگان.
-
چهارگل
فرهنگ فارسی عمید
۱. نقشی شبیه چهاربرگ گل.۲. جوشاندۀ دارویی گیاهی شامل: گل بنفشه، پنیرک، کدو، و نیلوفر که به عنوان مسهل و ملین به کار می رود.
-
خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
زیبا؛ قشنگ.
-
دمگل
فرهنگ فارسی عمید
میله یا دنبالۀ باریکی که گل را به ساقه یا شاخه متصل میسازد.