کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آهوچشم
فرهنگ فارسی عمید
کسی که چشمان زیبا مانند چشم آهو دارد.
-
ابریشم
فرهنگ فارسی عمید
۱. تاری بسیارنازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه میشود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) [قدیمی] تار سازهایی مانند رباب و چنگ.۳. (موسیقی) [قدیمی] هر سازی که با مضراب یا ناخن نواخته میشود.۴. (موس...
-
اخشم
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کسی که حس شامهاش خوب نیست و بوها را تشخیص نمیدهد.
-
اسریشم
فرهنگ فارسی عمید
= سریشم
-
اشم
فرهنگ فارسی عمید
بلند.
-
بادام چشم
فرهنگ فارسی عمید
آنکه چشمانی شبیه بادام دارد: ◻︎ در هیچ بوستان چو تو سروی نیامدهست / بادامچشم و پستهدهان و شکرسخن (سعدی۲: ۵۳۷).
-
بدچشم
فرهنگ فارسی عمید
۱. مردی که به زنان نامحرم از روی شهوت و به چشم بد نگاه کند.۲. [عامیانه] کسی که چشمش بد و شوم باشد و از او چشمزخم به دیگران برسد.
-
بریشم
فرهنگ فارسی عمید
= ابریشم: ◻︎ گرچه یکی کرم بریشمگر است / باز یکی کرم بریشمخور است (نظامی۱: ۷۲).
-
بزشم
فرهنگ فارسی عمید
= بزوشم
-
بزوشم
فرهنگ فارسی عمید
موی بز؛ کرک بز.
-
بشم
فرهنگ فارسی عمید
قطرههای ریز آب یخزده؛ شبنم یخزده.
-
بشم
فرهنگ فارسی عمید
۱. ملول؛ افسرده.۲. سوگوار.
-
بنی هاشم
فرهنگ فارسی عمید
فرزندان هاشمبن عبدمناف که از اشراف قریش و پدر عبدالمطلب نیای حضرت رسول بوده.
-
پاک چشم
فرهنگ فارسی عمید
آنکه از روی شهوت به نامحرم نظر نکند.
-
پرپشم
فرهنگ فارسی عمید
دارای پشم یا موی بسیار.