کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحبب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تحبب
فرهنگ فارسی عمید
دوستی نمودن؛ اظهار دوستی و محبت کردن.
-
تسبب
فرهنگ فارسی عمید
۱. سبب شدن.۲. سبب جستن؛ طلب اسباب کردن.
-
تطبب
فرهنگ فارسی عمید
طبابت کردن.
-
خبب
فرهنگ فارسی عمید
نوعی دویدن اسب؛ یورتمه.
-
سبب
فرهنگ فارسی عمید
۱. وسیله؛ دستآویز.۲. علت؛ جهت.۳. طریق.۴. [قدیمی] پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت.۵. (ادبی) در عروض، از ارکان شعر.〈 سبب ثقیل آوردن: (ادبی) در عروض، که عبارت است از دو حرف متحرک، مانند همه و رمه یا سَرِ و دِلِ.〈 سبب خفیف آوردن: (ادبی) در عروض، ی...
-
غبب
فرهنگ فارسی عمید
۱. غبغب؛ گوشت زیر زنخ.۲. تکۀ گوشت آویخته زیر گلوی خروس و گاو.
-
قبب
فرهنگ فارسی عمید
= قبه
-
متطبب
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که علم طب خوانده و به امر طبابت مشغول باشد؛ طبیب.۲. آنکه ادعای طبیب بودن میکند ولی در آن کار ماهر نیست.
-
مسبب
فرهنگ فارسی عمید
سببشده.
-
مسبب
فرهنگ فارسی عمید
سببشونده؛ سببساز؛ باعث؛ علت.