کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاتِهزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آتش زا
فرهنگ فارسی عمید
۱. زایندۀ آتش؛ آنچه آتش از آن تولید شود.۲. [مجاز] مؤثر.
-
آذرفزا
فرهنگ فارسی عمید
= آتشافروز
-
آنفلوانزا
فرهنگ فارسی عمید
بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانندِ التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینهدرد، سردرد، درد عضلانی و استخوانها بهخصوص دست، پا، و کمر بروز میکند.
-
ابط الجوزا
فرهنگ فارسی عمید
از ستارگان قدر اول که در صورت فلکی جبار بر مَنکِب راست آن قرار دارد؛ مَنکِبالجوزا.
-
اجزا
فرهنگ فارسی عمید
= جزء
-
ارتضا
فرهنگ فارسی عمید
خشنود و خرسند شدن؛ رضایت.
-
ارضا
فرهنگ فارسی عمید
۱. راضی کردن؛ خشنود کردن.۲. برآورده کردن.
-
ازا
فرهنگ فارسی عمید
مقابل؛ برابر؛ روبهرو؛ جلو.
-
استرضا
فرهنگ فارسی عمید
۱. خشنودی کسی را خواستن؛ طلب خشنودی کردن.۲. خشنودی.
-
استهزا
فرهنگ فارسی عمید
مسخره کردن؛ ریشخند کردن.
-
اعزا
فرهنگ فارسی عمید
= عزیز
-
اعضا
فرهنگ فارسی عمید
= عضو
-
اغضا
فرهنگ فارسی عمید
۱. چشم بستن؛ چشم برهم نهادن؛ چشم فروخوابانیدن.۲. چشمپوشی کردن؛ چشم پوشیدن از چیزی.
-
افزا
فرهنگ فارسی عمید
۱. = افزودن۲. افزاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بهجتافزا، روحافزا، غمافزا.
-
اقتضا
فرهنگ فارسی عمید
۱. درخور و مناسب بودن.۲. خواهش؛ درخواست.