کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیهنجاری خروجازمرکز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رکز
فرهنگ فارسی عمید
۱. نیزه یا چیز دیگر مانند آن را در زمین فرو کردن.۲. پابرجا کردن؛ پایدار ساختن.
-
رکض
فرهنگ فارسی عمید
تاخت و تاز؛ حمله.
-
سکز
فرهنگ فارسی عمید
= سقز
-
فکز
فرهنگ فارسی عمید
دودکش: ◻︎ ز بس که آتش فتنه به دل برافروزی / سیاهروی و غلیظی چو فکز آتشدان (دقیقی: ۱۰۴).
-
کز
فرهنگ فارسی عمید
=کژ٢
-
کز
فرهنگ فارسی عمید
که از: ◻︎ چل سال بیش رفت که من لاف میزنم / کز چاکران پیر مغان کمترین منم (حافظ: ۶۸۶).
-
کز
فرهنگ فارسی عمید
سوختن الیافی مانند پشم و مو که بوی خاصی ایجاد میکند.〈 کز کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] خود را جمع کردن و در خود فرورفتن.
-
گلوکز
فرهنگ فارسی عمید
مادهای جامد، سفیدرنگ، بیبو، شیرین، و غیرسمی که از هیدرولیز نشاسته، نیشکر و گلوکزیدها حاصل میشود و در تهیۀ شراب، شربت، شیرینی، و در پزشکی کاربرد دارد.
-
مراکز
فرهنگ فارسی عمید
= مرکز
-
مرکز
فرهنگ فارسی عمید
۱. میان دایره؛ نقطۀ وسط دایره.۲. محل اقامت شخص یا حاکم و والی؛ پایگاه.۳. محل؛ مکان.۴. [قدیمی، مجاز] دنیا؛ جهان.〈 مرکز ثقل: (فیزیک)۱. گرانیگاه.۲. جایگاه اصلی چیزی.