کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازۀ تکرار تپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
استپ
فرهنگ فارسی عمید
جلگۀ وسیع علفزار بدون درخت در نواحی نیمهخشک.
-
استپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. فرمان ایست؛ بایست.۲. (اسم) نور بالای چراغهای جلو خودرو که معمولاً با دستۀ راهنما یا کلید زیر پا قطع و وصل میشود.۳. (اسم مصدر) (ورزش) در فوتبال، نگه داشتن و کنترل توپ با پا یا سینه.
-
تپ
فرهنگ فارسی عمید
= تپیدن١
-
تپ
فرهنگ فارسی عمید
= تب
-
تپ تپ
فرهنگ فارسی عمید
۱. صدای تپش سریع قلب.۲. صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میانتهی برخیزد.