کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازسازی 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بر٢
فرهنگ فارسی عمید
= 〈 بُر زدن〈 بر زدن: (مصدر متعدی) در بازی ورق، بر هم زدن و درهم کردن ورقها قبل از شروع به بازی.
-
جانی٢
فرهنگ فارسی عمید
کسی که مرتکب جنایت شود؛ جنایتکار؛ گناهکار؛ تبهکار.
-
حلیم٢
فرهنگ فارسی عمید
بردبار؛ شکیبا.
-
خا٢
فرهنگ فارسی عمید
۱. = خاییدن۲. خاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انگشتخا.
-
نشان٢
فرهنگ فارسی عمید
۱. = نشاندن۲. نشاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آتشنشان.
-
یغمایی٢
فرهنگ فارسی عمید
١. از مردم یغما.٢. [مجاز] زیبارو: ◻︎ من همان روز دل و صبر به یغما دادم / که مقید شدم آن دلبر یغمایی را (سعدی۲: ۳۱۶).