کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بازاچ
فرهنگ فارسی عمید
= پازاچ
-
پازاچ
فرهنگ فارسی عمید
۱. زنی که به زائو کمک میکند و بچۀ او را میگیرد؛ ماما؛ قابله؛ پیشنشین.۲. دایه.
-
چمچاچ
فرهنگ فارسی عمید
۱. خمیده؛ منحنی.۲. کوژپشت؛ خمیدهپشت.
-
زاچ
فرهنگ فارسی عمید
= زاج٢
-
قاچ
فرهنگ فارسی عمید
۱. یک قسمت بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.۳. تکه؛ پاره.۴. چند عدد از چیزی.〈 قاچقاچ: [عامیانه] پارهپاره؛ چاکچاک؛ تکهتکه.
-
کلاچ
فرهنگ فارسی عمید
=کلاج
-
ماچ
فرهنگ فارسی عمید
بوسه.〈 ماچ کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] بوسیدن.