کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقلاب جفن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پرفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پرهنر.۲. پرحیله؛ مکار؛ حیلهگر.
-
تعفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. بدبو شدن.۲. گندیده شدن.۳. پوسیدگی و گندیدگی.
-
تلفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن از مسافت دور با هم صحبت میکنند.۲. [عامیانه، مجاز] شمارهتلفن.
-
جفن
فرهنگ فارسی عمید
پلک چشم.
-
دفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی را زیر خاک کردن و پنهان ساختن؛ پنهان کردن.۲. به خاک سپردن مرده.
-
ذی فن
فرهنگ فارسی عمید
صاحب فن؛ متخصص در یک کار؛ کسی که در یک فن یا هنر تخصص دارد.
-
زلیفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. ترس؛ بیم: ◻︎ از لب تو مر مرا هزار امید است / وز سر زلفین هزار زلیفن (فرخی: ۲۶۹).۲. تهدید.۳. کینه.
-
ساکسوفن
فرهنگ فارسی عمید
ساز بادی با لولۀ فلزی مخروطیشکل.
-
سفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پوست ستبر مانند پوست نهنگ که بر قبضۀ شمشیر بچسبانند.۲. تیشه یا سوهان که با آن چیزی را بتراشند.
-
سفن
فرهنگ فارسی عمید
= سفینه
-
عفن
فرهنگ فارسی عمید
-
فن
فرهنگ فارسی عمید
۱. کاری که مستلزم تجربه یا آموزش قبلی است: فن خانهداری.۲. صنعت.۳. (ورزش) در کُشتی، هر عملی که کشتیگیر برای زمین زدن حریف و غلبه بر او انجام میدهد؛ بند.۴. [قدیمی] نیرنگ.
-
فن وفن
فرهنگ فارسی عمید
صدایی که هنگام گرفتگی بینی از آن بیرون میآید.
-
کفن
فرهنگ فارسی عمید
۱. پوشاندن.۲. پوشاندن مرده با کفن.
-
کفن
فرهنگ فارسی عمید
پارچهای که مرده را با آن میپوشانند و دفن میکنند؛ جامۀ مرده.