کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پاپژ
فرهنگ فارسی عمید
= پژ۱
-
پژ
فرهنگ فارسی عمید
۱. تپه؛ پشته؛ کتل: ◻︎ سفر خوش است کسی را که با مراد بُوَد / اگر سراسر کوه و پژ آیدش در پیش (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۶).۲. کوه.۳. سر کوه.۴. زمین پست و بلند.
-
پژ
فرهنگ فارسی عمید
چرک؛ ریم؛ پلیدی.
-
پژپژ
فرهنگ فارسی عمید
آهنگ یا لفظی که چوپان با آن بز را پیش خود بخواند و نوازش کند: ◻︎ نشود دل به حرف قرآن به / نشود بز به پژپژی فربه (سنائی: لغتنامه: پژپژ).