کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادهش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افحش
فرهنگ فارسی عمید
فاحشتر؛ آشکارتر.
-
پرخواهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. پرهوس.۲. پرآرزو.
-
پژوهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. تحقیق علمی.۲. جستجو.۳. (حقوق) رسیدگی مجدد به حکمی که در دادگاه بدوی صادر شده بهجهت اعتراض محکوم؛ رسیدگی استینافی.۴. [قدیمی] مؤاخذه؛ بازخواست.
-
پژهش
فرهنگ فارسی عمید
= پژوهش
-
پیراهش
فرهنگ فارسی عمید
= پیرایش
-
توحش
فرهنگ فارسی عمید
۱. وحشیگری.۲. [قدیمی] وحشت داشتن.
-
تیزهش
فرهنگ فارسی عمید
= تیزهوش: ◻︎ هر کسی در بهانه تیزهش است / کس نگوید که دوغ من ترش است (نظامی۴: ۵۳۳).
-
جهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. جستوخیز؛ جهیدن.۲. طبیعت؛ سرشت؛ خلقت: ◻︎ چون آن بدجهش رفت نزدیک شاه / ورا دید با بند در پیشگاه (فردوسی۴: ۸/۳۶۱ حاشیه).۳. (زیستشناسی) تغییر ناگهانی که در صفات و خصایص جانور یا گیاه رخ میدهد؛ موتاسیون: جهش ژنتیکی.
-
خواهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. درخواست مؤدبانه.۲. (اسم) آرزو.
-
دهش
فرهنگ فارسی عمید
متحیر شدن؛ سرگشته شدن؛ رفتن عقل از عشق یا از بیخودی.
-
دهش
فرهنگ فارسی عمید
بخشش؛ عطا؛ کرم؛ داشات؛ داشاد؛ داشن.
-
زهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. زایش.۲. تراوش. = زهیدن
-
ستیهش
فرهنگ فارسی عمید
۱. لجبازی.۲. گردنکشی؛ نافرمانی.
-
فاحش
فرهنگ فارسی عمید
۱. قبیح؛ زشت.۲. ازحددرگذشته؛ ویژگی آنچه از حد تجاوز کند؛ بسیارزیاد.۳. آشکار؛ واضح: غلط فاحش.
-
فحش
فرهنگ فارسی عمید
۱. دشنام؛ ناسزا.۲. (صفت) [قدیمی] ویژگی هر نوع سخن ناپسند.