کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آپیخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بطیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. خربزه.۲. هندوانه.۳. کدو.
-
بیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مجاز] بن؛ ریشه؛ اصل.۲. (زیستشناسی) ریشه.۳. پایینترین بخش هر چیز: بیخ دیوار.
-
پرنیخ
فرهنگ فارسی عمید
تختهسنگ؛ سنگ مسطح و هموار؛ کالار؛ صخره: ◻︎ فکندند بر لاد پرنیخ سنگ / نکردند در کار موبد درنگ (رودکی: ۵۴۲).
-
پیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. چرک؛ شوخ؛ وسخ: ◻︎ همواره پر از پیخ است آن چشم فژاگن / گویی که دو بوم آنجا بر خانه گرفتهست (عمارۀ مروزی: شاعران بیدیوان: ۳۵۳).۲. فضله.
-
پیخ
فرهنگ فارسی عمید
= پیختن
-
تاریخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. زمان وقوع یک امر یا حادثه: در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹.۲. دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان: معلم تاریخ.۳. دوره و زمان معین و معلوم: تاریخ صفویان.۴. نوشته و متنی در مورد وقایع و سرگذشت پیشینیان: تاریخ بیهقی.۵. (اسم مصدر) تقویم؛ گاهشماری: تاریخ ه...
-
تسلیخ
فرهنگ فارسی عمید
= تشلیخ
-
تشلیخ
فرهنگ فارسی عمید
سجاده؛ جانماز.
-
تشیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. شیخ شدن؛ پیر شدن.۲. خود را پیر نشان دادن.
-
تواریخ
فرهنگ فارسی عمید
= تاریخ
-
توبیخ
فرهنگ فارسی عمید
نکوهش کردن؛ سرزنش کردن؛ نکوهیدن.
-
چاربیخ
فرهنگ فارسی عمید
= چهاربیخ: ◻︎ درختیست ششپهلو و چاربیخ / تنیچند را بسته بر چارمیخ (نظامی۵: ۷۸۲).
-
چارمیخ
فرهنگ فارسی عمید
= چهارمیخ: ◻︎ گر جز به تو محکم است بیخم / برکش چو صلیب چارمیخم (نظامی۳: ۴۳۵)
-
چهاربیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) ریشۀ کاسنی یا خطمی، کبر، کرفس، و رازیانه؛ چهارریشه.۲. (زیستشناسی) درختی که ریشههای ستبر و محکم داشته باشد.۳. [قدیمی، مجاز] چهارعنصر.
-
چهارمیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. چهار میخ فلزی یا چوبی که به شکل مربع بر زمین یا دیوارکوبیده شود و دستوپای محکوم را برای شکنجه به آن ببندند.۲. (صفت) [مجاز] گرفتار و اسیر.