کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدیابن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن
فرهنگ فارسی عمید
فرزند ذکور؛ پسر.〈 ابنعم: [قدیمی] پسرعمو.
-
اناربن
فرهنگ فارسی عمید
درخت انار.
-
انجیربن
فرهنگ فارسی عمید
درخت انجیر.
-
بادام بن
فرهنگ فارسی عمید
درخت بادام.
-
بلبن
فرهنگ فارسی عمید
= خرفه
-
بن
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیخ؛ بنیاد؛ بیخ چیزی.۲. پایان.۳. درخت (در ترکیب با نام میوه): آلوبُن، بادامبُن، خرمابُن.〈 از بن: (قید) از ریشه؛ از بیخ؛ از اصل.〈 از بن دندان: [قدیمی، مجاز]۱. به میل و رضا و رغبت.۲. از ته دل گفتن: ◻︎ از بن دندان بگفتش بهر آن / کردمت بیدا...
-
بیدبن
فرهنگ فارسی عمید
درخت بید.
-
تغابن
فرهنگ فارسی عمید
۱. شصتوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۸ آیه.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] افسوس؛ پشیمانی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] زیانکاری.
-
جبن
فرهنگ فارسی عمید
۱. ترسیدن.۲. ترس؛ بیم؛ ضعف قلب.
-
چاه بن
فرهنگ فارسی عمید
بن چاه؛ ته چاه؛ تک چاه.
-
خاربن
فرهنگ فارسی عمید
بوتۀ خار: ◻︎ گردش گیتی گل رویش بریخت / خاربنان بر سر خاکش برُست (سعدی: ۱۴۳).
-
خبن
فرهنگ فارسی عمید
در عروض، اسقاط حرف دوم ساکن از رکن، مثل حذف الف فاعلاتن که فعلاتن شود یا الف فاعلن که نقل به فعلن گردد یا سین مستفعلن که متفعلن شود و آن را مخبون گویند.
-
خرمابن
فرهنگ فارسی عمید
درخت خرما؛ نخل.
-
ربن
فرهنگ فارسی عمید
عنوان علما و پیشوایان مذهبی یهود؛ خاخام.
-
رزبن
فرهنگ فارسی عمید
درخت انگور؛ نهال رز.