کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب تل
فرهنگ فارسی عمید
تل یا پشتهای از سنگ و شن که در ته دریا یا رودخانه واقع شده و برای کشتیها خطرناک است.
-
آتل
فرهنگ فارسی عمید
هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگهداشتن عضو آسیبدیده.
-
باطل
فرهنگ فارسی عمید
۱. ناچیز.۲. ناحق.۳. بیاثر؛ بیهوده؛ یاوه.۴. پوچ.〈 باطل گفتن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. بیهوده گفتن؛ یاوه گفتن.۲. ناحق گفتن: ◻︎ بلی مرد آن کس است از روی تحقیق / که چون خشم آیدش باطل نگوید (سعدی: ۸۲).
-
بطل
فرهنگ فارسی عمید
شجاع؛ دلیر؛ دلاور.
-
تبتل
فرهنگ فارسی عمید
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن.
-
تعطل
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیکار ماندن.۲. از کار افتادن.۳. متوقف گشتن کاری.
-
تقاتل
فرهنگ فارسی عمید
۱. یکدیگر را کشتن.۲. با هم جنگ کردن؛ کارزار کردن.
-
تل
فرهنگ فارسی عمید
تودۀ بزرگ خاک یا شن؛ تپه؛ پشته.
-
خاتل
فرهنگ فارسی عمید
خدعهکننده؛ مکار؛ حیلهگر.
-
ختل
فرهنگ فارسی عمید
فریب دادن؛ گول زدن.
-
خطل
فرهنگ فارسی عمید
انجام دادن رفتار نسنجیده.
-
رطل
فرهنگ فارسی عمید
۱. واحد وزن مایعات برابر ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال. Δ این وزن در جاهای مختلف تفاوت داشته؛ وزنی که در ایران یکرطل گفته میشده معادل صدمثقال بوده (هر مثقال ۲۴ نخود).۲. پیمانه؛ پیالۀ شراب.〈 رطل گران: [قدیمی] پیمانۀ بزرگ شراب.
-
ساتل
فرهنگ فارسی عمید
= شاتل۱
-
ستل
فرهنگ فارسی عمید
کتک؛ آزار؛ اذیت.
-
سطل
فرهنگ فارسی عمید
ظرف فلزی دستهدار برای آب؛ دلو.