کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَردِن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رَقَبَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
گردن (اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
-
تَّرَاقِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
جمع ترقوه است که به معناي استخوانهاي اطراف گردن که از طرف چپ و راست گردن را در ميان گرفتهاند .
-
رِّقَابِ
فرهنگ واژگان قرآن
گردنها (جمع رقبه است و اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
-
وَرِيدِ
فرهنگ واژگان قرآن
رگ گردن (کلمه وريد به معناي رگي است که از قلب جدا شده و در تمامي بدن منتشر ميشود ، و خون در آن جريان دارد . بعضي هم گفتهاند : به معناي رگ گردن و حلق است . در عبارت "وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ ﭐلْوَرِيدِ"آن را به طناب تشبیه کرده است)
-
قَلَائِدَ
فرهنگ واژگان قرآن
قربانیهای نشاندار(کلمه قلائد جمع قلاده به معناي گردن بند است ، و درعبارت به معناي هر چيزي است مانند نعل و مثل آن ، که به عنوان نشانه ی قربانی ، به گردن حيوان مياندازند و به اين وسيله اعلام ميکنند - که اين شتر يا گاو يا گوسفند قرباني راه خدا است تا اگ...
-
ذَکَّيْتُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
تذکيه کرديد - ذبح کردید (وتذکيه عبارت است از بريدن چهار لوله گردن ، دو تا رگ خون ، که در دو طرف گردن است ، و يکي لوله غذا ، و چهارمي لوله هوا ، به شرطي که حيوان نيمه جاني داشته باشد ، دليل داشتن نيمه جان اين است که وقتي چهار رگ او را ميزنند حرکتي بکن...
-
لَا تُصَعِّرْ
فرهنگ واژگان قرآن
ازروي تكبر گردنت را كج نكن(کلمه صعر به معناي کج بودن گردن ، و کلمه تصعير به معناي گرداندن گردن از نظرها از روي تکبر است ودر جمله"لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ ":روي خود را به کلي از مردم مگردان ، و از کسي که دارد با تو سخن ميگويد از در توهين اعراض مکن)
-
مُنْخَنِقَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
حيواني که خفه شده باشد ، چه خفگي اتفاقي باشد و يا عمدي باشد و يا به هر نحو و هر آلتي که باشد ، خواه کسي عمدا و با دست يا طناب آن را خفه کرده باشد ،يا اينکه گردن حيوان را بين دو چوب قرار دهند تا خود بخود خفه شود
-
عُنُقِکَ
فرهنگ واژگان قرآن
گردنت (در عبارت "وَلَا تَجْعَلْ يَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ " دست به گردن بستن کنايه است از خرج نکردن و خسيس بودن و خودداري از بخشش نمودن است)
-
أَغْلَالَ
فرهنگ واژگان قرآن
غل ها(غل:قيد و طوقي است که با آن دست و پاي مجرم را به گردنش ميبندند.کلمه اغلال جمع غُل است ، و آن عبارت است از طوقي که به گردن اشخاص مياندازند ، تا خواري و ذلت او را بنمايانند . و کلمه غل در اصل به معناي داخل شدن است)
-
يَرْجِعُ
فرهنگ واژگان قرآن
برمي گردد (عبارت "يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ ﭐلْقَوْلَ "يعني:با يکديگر گفتگو و با يکديگر مراجعه و مخاصمه ميکنند و کنايه از اين است که هرکدام گناه وبدبختي خود را به گردن ديگري مي اندازد. معني کلمه به کلمه اش مي شود بعضي از آنان به سوي بعض ديگر ...
-
مَغْلُولَةً
فرهنگ واژگان قرآن
بسته (دست به گردن بستن در عبارت "وَلَا تَجْعَلْ يَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ ﭐلْبَسْطِ "کنایه است از خرج نکردن و خسيس بودن و خودداري از بخشش نمودن ، درست مقابل بسط يد است که کنايه از بذل و بخشش ميباشد و اين که هر چه به د...
-
عُرْفاً
فرهنگ واژگان قرآن
به صورت پشت سر هم - براي کار خير يا معروف (در اصل به معني دسته مويي است که در گردن اسب ميباشد و هر امري را که به طور تعاقب و پشت سر هم واقع بشود به يال اسب تشبيه ميکنند ، مثلا به عنوان استعاره گفته ميشود فلانيها مثل يال اسب آمدند ، يعني پشت سرهم .در ...
-
يَدٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دست - قدرت و نعمت (کلمه يد به معناي دست آدمي است ، و به قدرت و نعمت نيز اطلاق ميشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّىٰ يُعْطُواْ ﭐلْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ " معناي اول باشد ، معناي آيه اين ميشود : تا آنکه جزيه را به دست خود بدهند و اگ...
-
يَدَاکَ
فرهنگ واژگان قرآن
دو دست تو(در اصل "يدان"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده است عبارت "قَدَّمَتْ يَدَاک" يعني : پيش فرستاده اي. کلمه يد به معناي دست آدمي است ، و به قدرت و نعمت نيز اطلاق ميشود ، حال اگر منظور از آن درعبارت "حَتَّىٰ يُعْطُواْ ﭐلْجِزْيَةَ عَن ي...