کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گل به چشم افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
يَخِرُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
به خاک مي افتند (از خرور به معني به خاک افتادن .خرور کردن ذقن و چانه کنايه از به خاک افتادن براي سجده است)
-
خَرُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
به خاک افتادند (از خرور به معني به خاک افتادن)
-
تَخِرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
فرو افتد (از خرور به معني به خاک افتادن)
-
حَرَجٍ
فرهنگ واژگان قرآن
به زحمت افتادن - در تنگنا بودن
-
لَمْ يَخِرُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
فرو نيافتاده و نمي افتند(از خرور به معني به خاک افتادن)
-
خَرَّ
فرهنگ واژگان قرآن
به خاک افتاد (از خرور به معني به خاک افتادن کلمه خر - به طوري که راغب گفته - به معناي افتادن و سقوطي است که صداي خرير از آن شنيده شود ، و خرير به معناي صداي آب ، باد ، و امثال آن است که از بالا به پايين ريخته شود . )
-
تَعْساً
فرهنگ واژگان قرآن
سقوطي برنخاستني (تعس :سقوط انسان و افتادن با صورت و به همين حال ماندن)
-
سَجَدَ
فرهنگ واژگان قرآن
سجده کرد (سجود يا سجده به معناي به رو بر زمين افتادن و پيشاني و يا چانه را بر زمين نهادن است )
-
سَجَدُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
سجده کردند(سجود يا سجده به معناي به رو بر زمين افتادن و پيشاني و يا چانه را بر زمين نهادن است )
-
إِرْصَاداً
فرهنگ واژگان قرآن
چشم به راهي
-
صَعِقَ
فرهنگ واژگان قرآن
مُرد(از صعقة است که به معناي مرگ و بيهوشي و از کار افتادن حواس و بطلان ادراک ميباشد )
-
صَعِقاً
فرهنگ واژگان قرآن
بي هوش (صعقا از صعقة است که به معناي مرگ و بيهوشي و از کار افتادن حواس و بطلان ادراک ميباشد )
-
يُصْعَقُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
هلاک مي شوند(از صعقة است که به معناي مرگ و بيهوشي و از کار افتادن حواس و بطلان ادراک ميباشد )
-
سِيحُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
آمد وشد کنيد - گردش کنيد (ازسياحت به معناي راه افتادن و در زمين گشتن است ، و به همين جهت به آبي که دائما روان است ميگويند سائح . )
-
رِئْياً
فرهنگ واژگان قرآن
منظره - هر چيزي که از چشم انداز به نظر بيايد