کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچ به کوچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حَاشِرِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
کوچ دهندگان (کلمه حاشر از حشر ، يعني کوچ دادن به مکاني ديگر به زور و قهر است .)
-
ﭐنفِرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
خارج شويد - کوچ کنيد-باشتاب بيرون رويد( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و هراس)بوده )
-
يَنفِرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
که خارج شوند - که کوچ کنند-که باشتاب بيرون روند( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و هراس)بوده )
-
نَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
اشخاصي که به نوعي ملازم با کسي باشند ( اگر نفرشان ناميدهاند ، چون اگر آن شخص کوچ کند اينها نيز ميکنند. چون کلمه نفر به معناي کوچ کردن است و به همين جهت بعضي از مفسرين کلمه مذکور را در آيه به معناي خدم و اولاد گرفتهاند بعضي ديگر به قوم و عشيره معنا کر...
-
سَيَحْشُرُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي محشورشان مي کند(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
إِلَّا تَنفِرُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
اگر با شتاب خارج نشويد- اگر کوچ نکنيد( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است .از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و هراس)بوده )
-
حُشِرَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرد آورده شد(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
حَشْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کردن -بيرون کردن از ديار(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
حَشَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرد هم آورد(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
حُشِرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور شد (کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
حَشَرْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
گرد آورديم(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
حَشَرْنَاهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را محشور کرديم(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
نَحْشُرُ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کنيم(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
نَحْشُرَنَّهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
حتماً آنها را محشور مي کنيم(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)
-
نَحْشُرُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
محشورش مي کنيم(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است)