کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرا و چون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سَبَبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
وسيله - طريق - طناب (سبب به معناي هر چيزي است که با آن و به وسيله آن چيز ديگري را به دست ميآورند و به همين جهت است که طناب را سبب ميگويند چون به وسيله آن آب از چاه بيرون ميآورند و طريق را سبب ميگويند چون به وسيله آن به مقصد ميرسند و " در" را سبب ميگ...
-
رَءَا
فرهنگ واژگان قرآن
ديد (در عبارت "رَءَا ﭐلْمُجْرِمُونَ " مجرمان ببينند معني مي شود چون از يک طرف به يک وقعيت حتمي اشاره کرده ماضي آمده و از طرفي چون جمله با فعل شروع شده فعلش مفرد آمده است )
-
مُتَرَدِّيَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
حيواني که از محلي بلند چون کوه و يا لبه چاه و امثال آن سقوط کند و بميرد .
-
سَوَّاکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را درست و نيکو ومنظم کرد (چون مساوي کردن هم نوعي نظم دادن است )
-
سَوَّاهُ
فرهنگ واژگان قرآن
او را درست و نيکو ومنظم کرد (چون مساوي کردن هم نوعي نظم دادن است )
-
نَفَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
اشخاصي که به نوعي ملازم با کسي باشند ( اگر نفرشان ناميدهاند ، چون اگر آن شخص کوچ کند اينها نيز ميکنند. چون کلمه نفر به معناي کوچ کردن است و به همين جهت بعضي از مفسرين کلمه مذکور را در آيه به معناي خدم و اولاد گرفتهاند بعضي ديگر به قوم و عشيره معنا کر...
-
هَلُمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
بيا ("هَلُمَّ" اسم فعلي است که معناي" بيا " ميدهد ، و چون اسم فعل است تثنيه و جمع ندارد )
-
أَتْلُ
فرهنگ واژگان قرآن
تا تلاوت کنم (چون جواب شرط براي جمله قبلي بوده جزم گرفته و واوش حذف شده)
-
بَدْوِ
فرهنگ واژگان قرآن
باديه - صحرا (در اصل به معني ظهور است و چون در صحرا مانع براي ديد کم است به آن نيز اطلاق مي گردد)
-
رَّابِياً
فرهنگ واژگان قرآن
گردنده(در عبارت "زَبَداً رَّابِياً "چون کف همواره بر روي سيل ميچرخد و بالا ميآيد به آن صفت گردنده داده است )
-
رَادُّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تورا برگرداند (در عبارت "لَرَادُّکَ إِلَىٰ مَعَادٍ " تورا برمي گرداند معني مي شود و چون به يک وقعيت حتمي اشاره کرده ماضي آمده)
-
رِّقَابِ
فرهنگ واژگان قرآن
گردنها (جمع رقبه است و اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
-
شَقّاً
فرهنگ واژگان قرآن
شکافتني (در عبارت "شَقَقْنَا ﭐلْأَرْضَ شَقّاً " چون مفعولٌ فيه واقع شده منظور شکافتني نگفتني و وصف ناشدني است)
-
قَصَصَ
فرهنگ واژگان قرآن
داستانها - قصّه ها (کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است و چون در قصه گفتن نيز خبر و واقعه اي را پي گيري مي کنند ، استفاده شده است )
-
رَاغِبٌ ... عَنْ
فرهنگ واژگان قرآن
روي گردان از(کلمه رغبت وقتي با لفظ " عن "متعدي شود ، معناي اعراض و نفرت را ميدهد ، و چون با لفظ " في "متعدي شود ، معناي ميل و شوق را ميدهد )