کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
های و هو کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کَلٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
سربار(معناي عبارت" هو کل علي مولاه "اين است که او سربار سرپرست خويش است وبار و عيال کسي است که امورش را تدبير ميکند و او خودش نميتواند امور خود را تدبير کند )
-
قَائِمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
ايستاده -برپا -پا بر جا- ثابت قدم-قیام کننده (کلمه قيام بر وزن فيعال می باشدو قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قيام به معناي ايستادن است ، و عادتا بين ايستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارس...
-
قَوَّامِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
بسیار قیام کنندگان - بسیاربر پا دارندگان(کلمه قيام بر وزن فيعال می باشدو قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قيام به معناي ايستادن است ، و عادتا بين ايستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارسی هم ...
-
حَشْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کردن -بيرون کردن از ديار(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
تَنزِيلُ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل کردن تدريجي-فرو فرستادن تدريجي(فرق ميان انزال و تنزيل اين است که انزال به معناي نازل کردن دفعي و يک پارچه است ، و تنزيل به معناي نازل کردن تدريجي است )
-
لَا تَقْهَرْ
فرهنگ واژگان قرآن
خوار و تحقير مكن (کلمه قهر به معناي غلبه کردن بر کسي است ، اما نه تنها غلبه کردن ، بلکه غلبه توأم با خوار کردن او ، و لذا قهر هم به معنی غلبه کردن می آید و هم به معنی خوار کردن)
-
کَاظِمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه با وجود ناراحتي زياد سخني نمي گويند و ناراحتيشان را پنهان مي کنند - آنانکه دم نمي زنند(کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گر...
-
کَظِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
آنکه با وجود ناراحتي زياد سخني نمي گويد و ناراحتيش را پنهان مي کنند - آنکه دم نمي زند(کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گرفت ، و ک...
-
دَعّاً
فرهنگ واژگان قرآن
پرت کردن و دفع کردني به شدت(ازکلمه "دعّ " به معناي دفع و پرت کردن به شدت است )
-
مَکْظُومٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نفس گرفته شده - نفس بند آمده (کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گرفت ، و کظوم به معناي حبس کردن نفس است ، که خود کنايه از سکوت است...
-
يُدْحِضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
تا نابود کنند(از ادحاض به معني هلاک کردن و باطل کردن وغالب شدن)
-
سُجِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
افروخته شد (در عبارت "إِذَا ﭐلْبِحَارُ سُجِّرَتْ "تسجير و افروختن درياها ، به دو معنا تفسير شده ، يکي افروختن دريايي از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش -از کلمه سجر به معناي شعلهور کردن و تيز کردن آتش است و به قولي پر کردن از آتش)
-
غَوْلٌ
فرهنگ واژگان قرآن
ضرر رساندن و فاسد کردن
-
جِدَالَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
ستيزگي کردن و لجبازي در گفتار و بحثمان
-
جَدَلاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
ستيزگي کردن و لجبازي در گفتار و بحث