کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام داغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ءَانِيَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
فوق العاده داغ - بسيار داغ
-
تُکْوَىٰ بـِ
فرهنگ واژگان قرآن
داغ نهاده شود(کلمه کي - که کلمه تکوي مشتق از آن است - عبارت است از الصاق چيز داغ به بدن )
-
شِيَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
علامت - داغ - نشانه
-
يُحْمَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
به شدت داغ شود(ازکلمه احماء به معناي داغ کردن هر چيز است بطوري که حس آدمي از احساس آن ناراحت شود ، و"يحمي عليها" اين معنا را ميدهد که آتش بر روي آن چيز افروخته ميشود تا داغ گردد)
-
حُسُوماً
فرهنگ واژگان قرآن
جمع حاسم به معني داغ کننده پي در پي و مکرر
-
حَمِيم
فرهنگ واژگان قرآن
خويشاوندي که نسبت به آدمي مشفق باشد -دوست - آب بسيار داغ و بسيار سوزنده -حرارت بسيار زياد
-
ضُرِبَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
زده شد (در عبارت "ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلذِّلَّةُ " منظور اين است که داغ ونشان ذلت بر آنها زده شد)
-
سَنَسِمُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي اورا نشان دار خواهيم کرد (مصدر وسم و همچنين سمة به معناي علامتگذاري است در عبارت "سَنَسِمُهُ عَلَى ﭐلْخُرْطُومِ " منظور اين است که به زودي بر بيني پرباد و خرطوم مانندش داغ رسوايي و خواري مي نهيم )
-
قُرَّةَ أَعْيُنٍ
فرهنگ واژگان قرآن
روشني چشمها (برخي گفته اند : اصل اين کلمه از قر به معناي خنکي و سردي گرفته شده و معناي قرت عينه اين است که : ديدگانش خنک شد و از آن حرارتي که در اثر درد داشت ، بهبودي يافت . بعضي ديگر گفتهاند : از باب بهبودي يافتن از حرارت درد چشم نيست ، بلکه از اين ...
-
قُرَّتُ عَيْنٍ
فرهنگ واژگان قرآن
روشني چشم (برخي گفته اند : اصل اين کلمه از قر به معناي خنکي و سردي گرفته شده و معناي قرت عينه اين است که : ديدگانش خنک شد و از آن حرارتي که در اثر درد داشت ، بهبودي يافت . بعضي ديگر گفتهاند : از باب بهبودي يافتن از حرارت درد چشم نيست ، بلکه از اين با...
-
أَسْمَاء
فرهنگ واژگان قرآن
اسمها ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اشتق...
-
أَسْمَائِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايش ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
أَسْمَائِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايشان ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست ...
-
ﭐسْمُ
فرهنگ واژگان قرآن
اسم-نام ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
مُسَمًّى
فرهنگ واژگان قرآن
مشخص و قطعی شده - نام گذاری شده - نشان دار شده (از "اسم " گرفته شده و"اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان مي...